برهان قاطع نوشته محمد حسین بن خلف تبریزیمتخلص به برهان از مؤلفان و شاعران سده یازدهم هجری از اهالی تبریز و ساکن هندوستان است این اثر در موضوع ادبیات(لغت) تدوین شده و با تصحیح، توضیح و اهتمام دکتر محمد معین و مقدمههایی از علی اکبر دهخدا، ابراهیم پورداوود، علی اصغر حکمت و سعید نفیسی منتشر شده است.
این کتاب به نام سلطان عبدالله قطب شاه(1035- 1083 ه) حاکم شیعی مذهب حیدر آباد دکن و از قطب شاهیان گلکنده نوشته شده و کتابت آن در سال یکهزار و شصت و دو هجری قمری آن را به اتمام رسیده است.
نویسنده کتاب برهان قاطع را با استفاده از فرهنگ جهانگیری، فرهنگ سروری، سرمه سلیمانی و صحاح الادویه حسین انصاری با حذف شواهد و مکررات و افزایش پارهای واژهها و استعارهها و ترکیبهای لغوی فراهم آورده و کار اصلی او در تألیف همین تهذیب و تنظیم و فراهم آوردن همه واژههای آن کتابهای اصلی در یک کتاب است. او حتی مقدمه کتاب خود را که در بیان بعضی از قاعدههای دستور فارسی است از کتاب فرهنگ جهانگیری به صورت تلخیص اقتباس نموده است.
از آنجایی که نویسنده به نوشتههای فرهنگی قبل از خود عنایت داشته و سعی نموده تا اثری حاوی تمام آنها گردآوری نماید کتاب وی از جهت کمیت و عدد الفاظ بر تمام مؤلفات پیشین سبقت گرفته است. وی در ضمن بیست و نه گفتار بالغ بر بیست هزار و دویست و یازده کلمه را ذکر کرده است.
برهان قاطع در بیست و نه «گفتار» و هر گفتاری در چند «بیان» است و مقدّمه آن در نه «فائده» تنظیم شده که در آنها بزبان دری و پهلوی و فارسی، و حرفهای تهجّی، و دال و ذال فارسی، و تبدیل حرفهای فارسی بهیکدیگر، و ضمیرها، و برخی فرنهادهای دستوری و انشائی دیگر پرداخته و در این راه قسمتهایی از مقدمه فرهنگ جهانگیری را که در دوازده آیین تنظیم شده مورد استفاده قرار داده است.
نویسنده لغات، زبانها و لهجههای مختلف ایرانی و غیر ایرانی از جمله عربی با لهجههای مختلف آن، حبشی، نبطی، عبری، سریانی، ترکی، هندی، یونانی، رومی، ارمنی و زند وپازند را آورده است.
کتاب برهان قاطع در میان کتب فرهنگ، دارای مزایا و ویژگیهایی است ضمن اینکه مورد اعتراض و نقد نیز واقع شده است.
از ویژگیهای مهم این اثر حجم کتاب و تعداد زیاد واژگان است. این امر موجب اقبال مردم ایرانیان و هندیان به آن شده و رواج کتاب را درپی داشته است ضمن اینکه کتابهای دیگر با این موضوع را تحت الشعاع قرار داده است. با این وجود این کتاب محل مناقشه، جدال و اثبات و ابطال برخی از نویسندگان بوده است. برخی علی رغم جامع دانستن این فرهنگ آن را نیازمند تصحیح و تنقیح دانستهاند. گفته شده است نویسنده برهان قاطع پایبند درستی و نادرستی لغت نبوده و هرچه پیدا کرده در فرهنگش جای داده است و بهاندازهای قوه نداشته تا لغات ترکی و عربی و هندی از هم امتیاز دهد و لغات ریشه و بندار فارسی را از لغات ساختگی بازشناسد.وی برخی از لغات را از کتابی تحت عنوان دساتیر یا کهیننامه که مورد تردید و نقد است آورده و به جز در ذیل یک عبارت هیچ گونه اشارهای به آن نکرده است.
کتاب پیش رو شامل 100 پرکتیس در زمینه ایمنی شهری و جهت آشنایی مخاطب با بخشی از راهکارهای بهکار رفته و اثربخش در شهرهای مختلف با رویکرد جامع و پیشگیرانه است که در پنج بخش کلان با محوریت نسل جوان، جنسیت، توسعه شهری، بسیج اجتماعی، پلیس و امنیت، و حکمرانی ارایه شده است.
این گزارش به مثابه نمونهای از اقدامات مبتنی بر ایستار ایمنی شهری میباشد و جهت کاربرد دو گروه از کاربران شهری ارایه شده است: مقامات عمومی و ذی اثران شهری. هدف گزارش، ارایه یک راه حل تجویزی نیست، بلکه گفتمانی جهت پرورش درک درست از چگونگی مدل شهرهای امنتر برآمده از پرکتیسها و منبعی جهت بسط دستور کار برنامه اسکان بشر سازمان ملل متحد در مورد شهرهای امنتر میباشد.
در یک محیط شهری به سرعت در حال تحول؛ امنیت محلی ذی اثران، نیاز به سرمایهگذاری در فرایند یادگیری مادام العمر و ظرفیتسازی دارد. اقدامات پیشگیرانه، تاثیرات بلندمدت و گستردهتری بر روی کیفیت زندگی افراد خواهند داشت. امروزه به روشنی بانگ دعوت اجتماعی برای شهرهای امنتر و فضاهای شهری به صدا در آمده است. بر همین اساس برنامه اسکان بشر سازمان ملل متحد در حال پیگیری توسعه ارتقاء محورِ یک رویکرد ایمنی شهری است که فرهنگ پیشگیری را در داخل سکونتگاههای انسانی پایدار و به ویژه دستور کار توسعه شهری پایدار، لحاظ کند.
«به سوی شهرهای امنتر؛ یکصد پرکتیس امیدبخش» به مثابه ابزاری جهت ایدهبخشی، تفکر سیستمی و شکلدهی به سیاستها و راهبردها و نمونههایی از اقدامات مبتنی بر ایستار ایمنی شهری میباشد. هدف آن، ارایه یک راه حل تجویزی نیست، بلکه گفتمانی جهت پرورش درک درست از چگونگی مدل شهرهای امنتر برآمده از پرکتیسها و منبعی مرجع جهت بسط دستور کاربرنامه اسکان بشر سازمان ملل متحد در مورد شهرهای امنتر میباشد. پیامدهای ناشی از سیاستها و پروژههای گوناگون، طرحها و ایدههای بسیاری است که میباید برای کاربرد در سایر کشورها و شهرها، بومیسازی و سازگار شوند و توسط دیگر کنشگران در سراسر جهان بهبود یابند. این تبادل و همکاری در سراسر جهان بر مبنای پرکتیسهایی است که توانمندمان میسازد.
رخدادهای معماری با نقدی بر تعاریف موجود از کاربر در معماری که غالباً منفعل و قابل پیش بینی فرض شده است کاربر را فردی متفکر و عملگرا معرفی میکند. این کتاب در مورد آگاهی معماران از خلاقیت کاربران است. کاربر خلاق، با نقشی اساسی که در بازی معماری دارد و با اهمیتی بهاندازهی معمار، میتواند معنایی نوین به فضا بخشیده و با رفتارهای از پیش تعیین شده در فضا مقابله کند. در ادامه این موضوع مطرح میشود که چگونه آگاهی از خلاقیت کاربر میتواند بر معماران، معماری و کانسپتهای اولیه در خلق طرحهای معماری اثر بگذارد.
کاربر، مخاطب و یا استفاده کننده فضا [که در منبع اصلی این کتاب برای اشاره به آن از واژه User استفاده شده است] و نقش معمار در شکلگیری رابطه میان او و فضا اصلیترین مباحثی هستند که در این کتاب به آنها پرداخته شدهاست. در این راستا، نویسنده در تلاش است تا با نگاهی به گسترهای وسیع از آثار طراحان، به ارتباط میان «معمار و مخاطب» پرداخته و آن را با ارتباط میان «هنرمند و بیننده» و یا «نویسنده و خواننده» مقایسه کند. این مقایسه بر مبنای نظریهی «مرگ مؤلف» از رولان بارت استوار است؛ نظریهای که تأثیر مهمی بر تولیدات هنری نیم قرن اخیر داشته اما باوجود ارتباط قویای که میتواند با نظریههای معماری داشته باشد، همچنان در این رشته و تولیداتِ آن ناشناخته باقی مانده است.
تصورِ معماران از نقشِ خود در محصولِ نهایی معماری، در تعریف آنها از نقش کاربر معرفی میگردد. در بخش اول این کتاب، «نقش کاربر»، به انواع مدلهای کاربر پرداخته میشود که در متون، سازهها و فضاهای ساخته شده از ابتدای قرن بیستم یافت شده است. در این فصل شرح خواهیم داد که معماران چه تصوری از تأثیر کاربر بر آنچه طراحی کردهاند و ارتباط میان کاربر و معمار دارند.
معماران برای دستیابی به موقعیتِ اجتماعی و امنیتِ مالی خود، نیازمندِ گسترهای تعریف شده در علوم با مرزها و مفاهیم دقیق و محدود، هستند تا تخصص خود را اثبات کنند. یکی از اهداف حرفهی معماری، معطوف به پیش بردنِ این تصور است که تنها معماران هستند که ساختمانها و فضاهایی لایقِ عنوانِ معمارانه میسازند و ادعا میکنند که کاربر فردی قابل پیشبینی، جایی در تولیدِ معماری ندارد. کاربر، موضوعی مهم و مورد توجه در فرآیندِ طراحی است؛ اما برای معمار خطری بزرگ محسوب میشود؛ زیرا رفتار وی میتواند باعث تخریبِ ادعاهای معمار، مبنی بر قدرت وی بهعنوان تنها پدیدآورِ معماری، شود.
نویسنده در این کتاب، حضورِ معماران و معماری را بهعنوان حرفهای مستقل متمایز میکند تا بتواند نشان دهد در آثارِ معماری طراحانی که ادعای تأثیرپذیری از کاربر را دارند، اثری از خلاقیتِ کاربر نیست. او با تحلیلِ فرآیندهایی آغاز کرده که معماران در آنها، کاربر را منفعل و قابل پیشبینی معرفی میکنند. پس از بازترسیم آثار معماران، نویسندگان و هنرمندان منتخب، این موضوع را طرح میکند که درکِ صحیح از کاربر، بهعنوان عنصرِ خلاق و غیرقابل پیشبینی، چگونه میتواند به معماری، معماران و ایدههای تألیف در طراحی معماری غنا ببخشد. در انتها خواهد گفت که خلاقیت در کاربرد، میتواند بهعنوان موضوع اصلی طراحی معماری قرار گیرد.
هستند کسانی که تصور میکنند زندگی امری عمیقاً شخصی است، به این معنی که هر زندگی، داستان خود را دارد که در قالب آن زندگی، تجربه میشود. کسانی هم هستند که فکر میکنند زندگی قابلیت جابهجایی ندارد، به این معنی که درسهایش، هرگز نمیتوانند از یک زندگی به زندگی دیگر انتقال پیدا کنند. بهنظر میرسد دوران کاری لبیوس وودز، هر دوی این پیشفرضها را تائید کند. با این وجود این زندگی سرشار از ماجرا، که به نهاییترین شکل ممکن خاص بوده، امروز برای ما اهمیت دارد. زیرا از [تجربهی] امر شخصی فراتر میرود. لبیوس وودز یک الگوست.
خیلی از معماران فوقالعاده و نهچندان فوقالعاده دوست دارند فکر کنند که نمیخواهند و نباید خودشان را بفروشند، نباید سازش کنند، نباید عقبنشینی کنند (البته اگر عنوان عقبنشینی را برای این کار انتخاب کنیم)، با وجودِ این، آنها این کارها را انجام میدهند. اما لبیوس این کارها را نمیکرد. این به خودیخود چیز فوقالعادهای نیست؛ چیزی که فوقالعادهاش میکند این است که صدای او و رویاهایش فوقالعاده بودند، آنها به شکلی منحصربهفرد در اوج بودند و این یک کالای عجیب و بسیار ارزشمند است.
وقتی چیزی برای فروش نداری، اینکه خودت را نفروشی آسان است؛ اما زمانی که چیزی که ارائه میکنی، فوقالعاده است، نفروختن خودت کار بسیار دشواریست. او میدانست که رویاهایش شکنندهاند، اما به خاطر همین شکنندگی، پایدار، منحصربهفرد، و مهماند. ما گاهی در چیزی که فکر میکنیم موفقیت است، گم میشویم. هنرمندان حقیقی، هنرمندان واقعاً حقیقی، به شکل نامحدود کار میکنند موفقیتِ حقیقی این است که کارت، ظرفیت الهام بخشیدن به کارهای بهتر را داشته باشد، اینکه به راهکارهای ساده قانع نشوی و طوری کار کنی که زمانی که صرف آن کار میکنی، ارزشش را داشته باشد. اگر بتوانیم به این شکل کار کنیم، آنوقت نفروختنِ خود، به یک کار عادی تبدیل میشود. باید تا این لحظه روشن شده باشد که من دربارهی لبیوس وودز حرف میزنم. در سالهای اولیهی کار من، او الهام بزرگی برایم بود و یکی از دلایلی بود که باعث شد در معماری باقی بمانم. او بهتازگی و مخصوصاً توسط یادداشتهای وبلاگش، به لنزی تبدیل شده که از درونِ آن توانستهام پیچیدگیها و بدبینیهایی را که گاه پای معماری را لنگ میکنند، درک کنم.
این کتاب تصویری از لبیوس است یعنی پرداختن به معماری در نابترین شکل خود. بدون هیچ سازش.
کولهاس یک استثناست. این را تقریبا همه پذیرفتهاند. هم معماران، که میتوانند خود را ساعتها مشغول تماشای یک بنای او همچون ویلای دال آوا کنند، هم شهرسازان و برنامهریزان شهری که اگر مانیفستهای نوشته و نانوشتهی کولهاس را نجویده باشند دیگر"بهروز" نیستند و هم سایر اندیشمندان حوزه علوم انسانی، آنها که میدانند تفسیر وضعیت اجتماعی/اقتصادی/سیاسی انسانِ امروز ناگزیر از بازخوانی نقش شهر این اَبَرفضای در هم برهمِ منظم است.
تاثیر کولهاس را نمیتوان با دیگر هم عصرانش، نظیر گهری، حدید یا لیبسکیند مقایسه نمود. اندیشهی کولهاس در سطح معماری نمود اندکی دارد. او اعماق معماری را هدف گرفته است و در این راستا ابتدا دوگانهی معماری/شهرسازی را بازتعریف میکند. سپس تعاریف پذیرفته شده از مقیاس را در هم میشکند و بعد فرم، ساختار، مقطع و هر آنچه در تیررس معماری است را دیگرگون میکند. مدرنیته را میستاید اما معماری مدرن را نقد کرده و ناقص میداند. کولهاس در خلق مفاهیم جدید و نوآوری در ساختارها آرام و قرار ندارد. همیشه در سفر است. همچون لوکوربوزیه، لوید رایت، هایدگر و دلوز به شرق همچون معدنی از پتانسیلهای فکری مینگرد ولی برخلاف آنها شیفتهی شرق نیست و آن را نیز با تیغ تیز تشریح نوازش میکند. کولهاس تنهاست.
«یکصد طراح معاصر» نخستین مجموعه در ایران است که با هدف تجزیه و تحلیل آثار و اندیشههای طراحانی از رشتهها و گرایشهای مختلف منتشر میشود. این مجموعه نه به معرفی مشاهیر معماری و معماران «سوپراستار» اختصاص دارد و نه اصولا به معرفی بسنده میکند، بلکه به تحلیل و نقد پرداخته و طراحانی را معرفی میکند که کمتر در نشریات و کتب فارسی نامی از آنها برده شدهاست. حتی اگر طراح صاحبنامی نظیر «رم کولهاوس» یا «زاحا حدید» در میان این طراحان انتخاب شده باشد، سعی شدهاست تا به آثار متاخر و مبانی نظری معاصر در طراحی آنان پرداختهشود.
بدون سایت مجموعه 1001 فرم ساختمانی است. فرانسوا بلنسیک در این کتاب در تلاش است تا نشان دهد که رهایی از بندهای و محدودیتهای آفرینش در معماری چگونه است؟ به این ترتیب او مجموعه فرمهای را آفریده است که این محدودیتها، از قبیل سایت، اقلیم، کاربری و زمینه را کنار زدهاند.
به عقیده بسیاری، این اثر اولین مانیفست سده بیست و یک است. استدلال آنان این است که این کتاب، معرف یک شیوه جدید برای اندیشیدن است. برخی نیز آن را رسالهای در باب معماری میدانند، چرا که ایدههایی را گردآوری کرده است که ممکن بود از بین بروند.
کتاب معماری از زبان کبوترها داستانی از اسپک لی تیلفدر است این کتاب جذاب، معماری را از دریچه چشم کبوتری به نام اسپک بررسی میکند و کودکان را با خود همراه میکند تا به سفری جذاب بروند و با ساختمانهایی که شاهکارهای معماری به حساب میآیند، آشنا شوند.
این اثر را با ترجمه پویان روحی و مهرناز زرین میخوانید.
درباره کتاب معماری از زبان کبوترهااسپک لی تیلفدر در کتاب معماری از زبان کبوترها کودکان و نوجوانان را با خود همراه میکند تا سفری جذاب بر فراز شهرها و ساختمانها داشته باشند. بچهها با کبوتری به نام اسپک آشنا میشوند که عاشق معماری است. همراه با او به سراغ مهمترین بناهای تاریخ میروند و باهم آن را میکاوند. در این میان بچهها با ویژگیهای به کار رفته در ساختن آن ساختمان، هنر نهفته در طراحی ساختمانها و داستان پشت هر ساختمان آشنا میشوند.
کتاب معماری از زبان کبوترها زبانی روان و ساده دارد. تصاویر گرافیکی کتاب خیلی جذابند و به کودکان کمک میکنند تا حساسیتشان را نسبت به محیط و ساختمانهای اطرافشان بالا ببرند.
سو فوجیموتو، معمار جوان و سرشناس ژاپنی پیشگام سبک معماری نوینی است که قطعا در آینده بیشتر از آن خواهیم شنید. معماری شفاف و خارق العاده فوجیموتو در ایران چندان شناخته شده نیست، کتاب سو فوجیموتو سومین کتاب از مجموعه یکصد طراح معاصر است به معرفی مبانی فکری و همچنین آثار وی پرداخته است. نخستین جلد از این مجموعه به معرفی ریکاردو لگورتا، معمار مکزیکی و دومین کتاب از این مجموعه به معرفی هرزوگ و دمورن اختصاص دارد.
فوجیموتو معماری را به مثابه یک زبان یا یک ساختار میشناسد اما نه تنها روابط کلیشهای، بلکه تمامی روابط ساختاری و نهادینه میان انسان، فضا، مصالح، اشیا، معماری و جهان خارج را دگرگون میکند. درک فوجیموتو از معماری به مثابه ابزاری برای آسایش آدمی نیست، دیدگاه وی به مراتب عمیقتر و پیچیدهتر است. فوجیموتو پدیدارشناسی نوینی از معماری را ارائه میکند. این پدیدارشناسی هرچند وامدار شولتز، هایدگر و هوسرل بوده و "تجربه مکان" در کانون آن قرار دارد اما خوانش فوجیموتو از هر دو مفهوم (تجربه و مکان) به کلی متفاوت است. بدون آگاهی از تعبیر فوجیموتو از این دو مفهوم، معماری وی در حد کلماتی نظیر شفاف، سبُک، سازه گرا، ژاپنی و ... نزول پیدا میکند.
آثار فوجیموتو سه رویکرد اصلی در معماری متداول را به باد انتقاد میگیرند: عملکردگرایی، انسان محوری و اولویت سوژه (انسان) بر "تجربه" (مکان). شاید دو رویکرد نخست را بتوان با برخی جریانهای معماری پسامدرن مشترک دانست اما انتقاد فوجیموتو ارتباط مستقیمی با معماری مدرن نداشته و عمق تاریخ معماری را هدف قرار میدهد... تعبیر متفاوت فوجیموتو از تجربه مکان به خلق معماری متفاوتی میانجامد که حتی با دیگر معماران طراز اول ژاپنی نظیر آندو، کوما، ایتو، سجیما و نیشیزاوا قابل مقایسه نیست ... معماری مانیفستگونه فوجیموتو دعوت به چیزی فراتر از قراردادهای کشف شدهاست.
پیتر آیزنمن، معمار آمریکایی 11 آگوست 1932 متولد شد. او یکی از اعضای گروه نیویرک فایو است، به خاطر نوشتن و صحبت در مورد معماری و همچنین طراحیهای ساختارشکنانه و مدرنش معروف است. نیویورک فایو نام گروهی از معماران مستقر در شهر نیویورک است. مجموعه کارهای آنها در کتابی به نام پنج معمار در سال 1972 به نمایش درآمد. اعضای دیگر این گروه مایکل گریوز، چارلز گواتمی، جان هژدوک و ریچارد مایر بودند.
کتاب پیتر آیزنمن یکی از کتابهای سهگانهای است که در تلاش است تا به مخاطبانش در فهم دیدگاهها و دغدغههای آیزنمن کمک کند. کتابهای دیگر این سهگانه ابر انتقادی و تئوری معماری معاصر نام دارد.
جنگ و معماری نخستین کتابِ لبیوس وودز است که به فارسی برگردانده شده است. کتابی که قرار دادنِ آن در یک ژانر مشخص، کار دشواری بهنظر میرسد. این کتاب، پیشنهادی است برای بازسازی سارایووی جنگزده، سارایوویی که در زمان نگارشِ کتاب، زیرِ آتش توپ قرار داشت. خشونت حاکم بر شهر اما مرزهای خیال وودز را محدود نکرده است. زبانی که او در کتاب بهکار برده، آن را از یک پیشنهاد فراتر میبرد و به شعر نزدیک میکند. به این ترتیب ایدهی طراحی تئوری از لابهلای واژههای او نمایان میشود؛ تلاش برای رسیدن به شیوهی نو و متفاوتی از اندیشیدن به، و نوشتن دربارهی معماری. کتاب در عین حال تاملی است در ماهیت معماری؛ اینکه معماری چیست، چه باید باشد، و چه میتواند باشد.
وودز مدافع معماری بود و هرگز چیزی نساخت. او بر این باور بود که اگر بخواهد چیزی بسازد، باید خواستههای کارفرما را بپذیرد، و اگر خواستههای کارفرما را بپذیرد، باید سازش کند و اگر سازش کند، کارش تجاری میشود. او تا آخرین لحظه به دیسیپلین معماری و پیشرفتِ آن متعهد ماند. او یک آموزگار بود؛ آموزگاری که خانهی اصلیاش، مدرسهی کوپر یونیون در نیویورک بود و بسیاری از شاگردانش، به چهرههای مهمی تبدیل شدند. دنیای وودز، دنیایی است از فضاهای تجربی، فضاهایی که سکونت در آنها دشوار، و نیازمند درجهی بالایی از درگیری مخاطب است؛ چیزی که او امیدوار بود به شکلگیری شیوههای جدیدِ اندیشیدن و زندگی کردن بیانجامد.
مترجم در مقدمه کتاب میگوید:
زمانی که هنر و زندگی یکی میشوند، نیاز به پنهان کردنِ واقعیتها کمرنگ میشود. تا جایی که امر واقعی نهتنها زیبا بهنظر میرسد، بلکه زیباست. این تنها به این دلیل نیست که تمامِ چیزهایی که وجود دارند، معناها و ارزشهای جدیدی بهدست میآورند، بلکه به این دلیل است که چیزها دچار دگردیسی واقعی میشوند. معماری نباید از ترکیب شدنِ خود با چیزی که فرومایهترین شکلِ بیان انسانی یا همان نشانهی زشت خشونت بوده است، بترسد. معماری باید یاد بگیرد که خشونت را تغییر بدهد، با وجودِ آنکه خشونت میداند که چطور معماری را تغییر بدهد.
این کتاب پنجاه و یک مقاله از مهمترین نوشتههای تئوری معماری را از 1965 دربرمیگیرد. بعضی از منابع دستاول، تئوری معماری را تا 1963 شامل میشوند. اما در زمان آغاز آمادهسازی این کتاب، هیچ کتابی این سالهای میانی را پوشش نداده بود. این کتاب با جمعآوری مقالات شاخص از دو کتاب و بیست و چهار مجله که در هفت کشور مختلف چاپ شدهاند، اطلاعاتی را که در کتابخانهها پخش شدهاند، گردآوری کرده و در قالب یک مجموعه درآورده است. این کتاب دو جلدی بهطور خاص برای معماران شاغل، دانشجویان، و استادان معماری طراحی شده است. علاوه بر آن، کسانی که با تئوری معماری آشنا نیستند، میتوانند از آن به عنوان مقدمهایی برای آشنایی با درونمایهها و تئوریهای مهم سه دهه گذشته استفاده کنند. مباحثی که در این جا مطرح شدهاند، برای درک مسیر معماری در گذشتهی نزدیک اهمیت زیادی دارند و میبایست مورد توجه تمام پژوهشگرانی که در تحلیل و نقد فرهنگی فعالند، قرار بگیرند. این کتاب میتواند به متخصصان و علاقهمندان، به پژوهشهای معماری مربوط به دوره پس از فروپاشی جنبش مدرن کمک کند.
مقالات بر اساس تواناییشان در روشن کردن مباحث تئوری انتخاب شده است. سازماندهی درونمایهای و پارادایمی (برخلاف سازماندهی زمانمند) فصلها، در راستای روشن کردن روابط میان بیانیهها و مباحث گوناگون صورت گرفته است؛ پیشگفتارهای هر بخش این روابط را پشتیبانی میکنند. به خاطر پیچیدگی و تنوع دیدگاههای تئوری، ارائه یکدستِ مباحث ضرورت دارد. این یکدستی توسط ساختار کتاب بهدست میآید؛ هرچند پذیرفتنی است که بعضی از مقالات بتوانند در بیش از یک سرفصل قرار بگیرند. احساس میکنم به جای اینکه این مسئله به عنوان اشکالی در ساختار کتاب دیده شود، میتواند نشاندهنده طبیعت بینامتنی تئوری معماری پستمدرن باشد.
تمایل به فشردگی و ایجاز که ویژگی مجموعه آثاری از این دست است، مانعی برای افزایش حجم کتاب بوده است. هشت فصل نخست به مسائل مربوط به معنا، تاریخ، و جامعه میپردازند. فصلهای نه تا دوازده همین مباحث را از دیدگاه پدیدارشناختی مورد توجه قرار میدهند و بر طبیعت، مکان، و ساخت تاکید میکنند. در نهایت این کتاب تلاش میکند تا پدیدههای در حال پیدایشِ موجود در نوشتههای معماری پستمدرن را نشان دهد. بنابراین تاملاتی درباره بدن و تجربهاش از معماری، فصلهای سیزده و چهارده را تشکیل میدهند. هدف این کتاب، نقد ساختمانهای خاص نیست. بنابراین بسیاری از مقالات انتخابشده، تصویرمحور نیستند.
فرانک ویوا و اندرئا بیتی در کتاب داستان هایی درباره بچه ها و معماری، دو داستان کوتاه با روایتی ساده را نوشتهاند. داستانهایی که کودکان را با معماری آشنا میکند و به آنها بینشی از شغل معماری میدهد.
کودکان با خواندن این کتاب به شکل غیر مستقیم با تفکر انتقادی آشنا میشوند. درمییابند که تخیل، اندیشه و ساختن، در هیچ محدودهای نمیگنجد. آنها با تجربیات مشترک کودکان دیگر آشنا میشوند. تجربیاتی که نشان میدهد بچهها به عشق ساختن، از هر ابزاری استفاده میکنند. لگو، خمیربازی، شن، ماکارونی یا هر چیز دیگری، صرفا برای آنها حکم ابزاری را دارد که رویایشان را تجسم ببخشد.
علاوه بر این، والدین هم با خواندن کتاب داستان هایی درباره بچه ها و معماری درمییابند که نمیتوان کودکان را محدود کرد و در نهایت خلاقیت کودکان راه خودش را پیدا میکند.
کتاب بیانیه آرام مجموعه یادداشتهای وبلاگ شخصی لبیوس وودز (1940 - 2012) است. لبیوس وودز معمار، منتقد و تئوریست آمریکایی است که در این کتاب یادداشتهایی را درباره نقد معماری، کارهایی که معماران انجام میدهند و خوانش این کارها توسط کارفرمایان، مردم، رسانهها و سایر معماران نوشته است. این نوشتهها را در کمترجایی میتوانید بخوانید. خود او درباره نوشتن این کتاب در مقدمه اینطور نوشته است:
«این وبسایت، اهداف مختلفی دارد. اول: پروژهها و نوشتههای من و همکارانم را که در جای دیگری منتشر نشده، یا کمتر منتشر شدهاند، معرفی کند. در این مرحله از زندگی و کارِ خودم که با خوشبینی به آن مرحله میانی میگویم ُ نسبت به اینکه دلم چه چیزی میخواهد، احساس مشخصی دارم. با این وجود، هنوز در جستوجوی بهترین روشِ شکل دادن به ایدههایی هستم که در طول این سالها کارم را پیش بردهاند. من در عین حال کارهای زیادی انجام دادهام که به مجموعهای از پژوهشها شکل دادهاند. پژوهشهایی که هر چند ممکن است بهطور کامل به نتیجه نرسیده باشند، اما ممکن است برای بعضی از افراد که ایدهها و اهداف مشابهی را دنبال میکنند، مفید باشند. این سایت گستردهترین امکانِ پخش این پژوهشها را ممکن میکند. کارهایی که در اینجا ارائه شدهاند، تحت حمایتِ قوانین بینالمللی حقوق مولف قرار دارند و نمیتوانند برای اهداف تجاری مورد استفاده قرار بگیرند. با این وجود، استفاده از این مطالب برای هر کسی که بخواهد آنها را مطالعه کند، یا از آنها لذت ببرد، آزاد است. دوم: ایجاد ابزاری برای انتشارِ کارهای جدید در قالبی که روز به روز بیشتر در دسترسِ همگان قرار میگیرد. سوم: ایجاد فضایی برای گفتوگو دربارهی ایدهها و مسائلی که این کارها مطرح میکنند. به این ترتیب از تمام کسانی که چیزی برای گفتن دارند، دعوت میشود حرفهای خود را ارائه کنند و به این ترتیب، به دانش و پرکتیس معماری اضافه کنند. برخلاف دهههای گذشته، جای لحظهی اکنون در گفتمان معماری بهطور کلی خالی است، به ویژه جای خالی نقدِ کارها و ایدهها احساس میشود؛ به استثنای موضوعاتی مثل کارایی که البته در زمان ما که زمانهی تغییرات بنیادی است، کافی نیست.»
در میزان تاثیر تئوری بر معماری ساختهشده کمی ابهام وجود دارد. تئوری میتواند عرفها و استانداردهایی تعیین کند که با استفاده از آنها، تولید یک معماری واقعاً بد غیرممکن شود؛ در عین حال، تبدیل عرفهای زیباشناختی به استاندارد میتواند خلاقیت را از بین ببرد، یا دستکم متوقف کند. تئوریهای معماری که بر اساسِ پیشفرضهای نادرست یا متعصبانه عمل میکنند، میتوانند شروطی تعیین کنند که عمل به آنها نتایج فاجعهباری ایجاد کند؛ مثل تقلیلِ معماری به عملکرد، یا مفهوم منطقهبندی در طراحی شهری مدرن.
علاوه بر این، تئوری معماری باید در زمینه تاریخیاش دیده شود. هر نوع بررسی تئوری معماری که شکل تاریخِ سیستمهای انتزاعی را که از پیشزمینه تاریخیشان مشابه آنچه معمولاً در موردِ تاریخهای فلسفه و زیباییشناسی اتفاق میافتد جدا شدهاند، به خود بگیرد، غیرتاریخی، و فاقد ارزش است. یک ایده زیباشناختی به خودی خود واجد ارزش نیست؛ چیزی که اهمیت دارد، این است که این ایده، در چه زمانی، تحت چه شرایطی، و در چه زمینهای ایجاد شده است.
برای درک اهمیتِ این موضوع که معماران [در طولِ تاریخ] وظیفه خود را چطور میدیدند، اهمیتِ بسیار دارد که بنیان تئوریکِ معماری در زمان آنها را درک کنیم، و بدانیم که این بنیان چطور تکامل پیدا کرده است. تئوریهای معماری همیشه به یک زمینهی تاریخی تعلق دارند؛ زمینهای که تا اندازهای نقشی علت و معلولی [در شکلگیری آن تئوریها] دارد. سیستمهای جدید از بحثهایی که حولِ سیستمهای قدیمیتر انجام میشوند، شکل میگیرند؛ چیزی به نام یک سیستمِ کاملاً جدید [تئوری] وجود ندارد. اگر سیستمی ادعا کند که یک سیستمِ کاملاً جدید است، یا سیستم احمقانهای است، و یا خطرناک. به این ترتیب، تئوری معماری و تاریخِ تئوری معماری معنایی یکسان پیدا میکنند؛ تا جاییکه موضع معاصر همیشه نمایندهی مرحلهای از فرایند تاریخی است.
برای یک معمارِ دارای پرکتیس که میخواهد اصول کاری خود را درک کند، داشتنِ دانش تئوریک از موضوعِ کارش ضروری است. او برای آنکه بتواند دیدگاههای خود را شفاف کند، باید بداند که دیگران چطور با آن مسائل یا مسائلی مشابهِ آن رو به رو شدهاند. یک معماری بدون بنیان تئوریک، یا از روی تصادف ایجاد شده، و یا به کلیشه تبدیل خواهد شد.
تنها در گفتوگوست که تئوری معماری و معماری میتوانند رشد کنند. تئوری میتواند یک گزاره، تبیینِ پرکتیس، یا یک برنامه باشد؛ و کیفیت معماریای که بر اساسِ آن شکل گرفته، میتواند به عنوان معیاری برای سنجش مفید بودنِ آن تئوری در نظر گرفته شود. باید این امکان وجود داشته باشد که تئوری معماری را با مراجعه به ساختمانها کنترل کرد. آیا میتوان نتیجه گرفت که معماری خوب همیشه قابلیتِ توجیه شدن توسط یک تئوری را دارد، یا باید داشته باشد؟ بسیاری از معماران بزرگ، این رابطهی متقابل را تشخیص دادهاند و علاوه بر آثار معماری خود، مجموعهای از آثار تئوریک نیز بهجا گذاشتهاند برای مثال پالادیو و فرنک لوید رایت و اگر با کار تئوری آنها آشنا نباشیم، هرگز نمیتوانیم ساختمانهایشان را بهطور کامل درک کنیم. اما باید نسبت به ارائهی یک قانون کلی در این زمینه مراقب باشیم.
کتاب آموزش راندو پیشرفته، شامل آموزش 21 تکنیک مختلف راندو است. این آموزشها به صورت مرحلهبهمرحله و گامبهگام از ابتدای قلمگیری در دست تا انتهای کار و تکمیل یک راندو را به صورت تصویری و از زاویههای مختلف به همراه نکات مهم در هر تکنیک ارائه شده است. «آموزش راندو پیشرفته» که به دنبال انتشار کتاب «آموزش راندو» از همین مولف منتشر شده است، مطالب آموزشی آن را تکمیل میکند و به این ترتیب این دو کتاب در کنار هم، محتوای آموزشی کاملی را در اختیار مخاطب قرار میدهد. انواع راندوی سیاه و سفید، و رنگی با مداد، مدادرنگی زغال، پاستل، آبرنگ، مرکب و جوهر، ماژیک و… از جمله تکنیکهایی است که در این کتاب آموزش داده شده است. هنرجو میتواند با دنبالکردن مراحل هر یک از این تکنیکها و انجام تمرینهای مرتبط و مشاهده دقیق نمونهها در کوتاهترین زمان به صورت کاملا خودآموز به توانایی لازم برای اجرای انواع راندو دست پیدا کند.
کتاب آموزش اسکیس طراحی شهری اثر مرتضی صدیق - مهندس احسان دانشفر - در 479 صفحه و 4 بخش از انتشارات کتابکده کسری به چاپ رسیده است .
در ذیل به ذکر عنوان بخش ها میپردازیم :
بخش اول : مقدمات طراحی شهری
بخش دوم : فرایند طراحی شهری
بخش سوم : طراحی
بخش چهارم : آزمون اسکیس طراحی شهری
کتاب آموزش اسکیس طراحی شهری شامل مجموعه ای ارزشمند از مفاهیم و اسکیس هایی است که به بیان فرایند طراحی شهری از مرحله شناخت تا طراحی میپردازد .