محی الدین در این کتابش، نکتههایی را که در بسیاری از کتاب های دیگرش نگفته است، با تعبیر "یکی از اهل الهام چنین گفت" بیان کرده است، تا افراد سطحی نگری نتوانند به او بگویند که چرا این سخنان را میگویی.
این اثر بسیار خواندی و عمیق است.
این ترجمه از فصوص (مترجم علی شالچیان ناظر) کامل است و هر 27 فص از فصوص را به همراه پاورقیها و توضیحات و تحقیقاتی داراست؛ اما ترجمه دکتر محمد علی موحد از فصوص الحکم، ناقص است و ایشان فقط 10 فص ار 27 فص را ترجمه و شرح کرده است.
پیشگفتار کتاب "سلوک ما":
به نام حضرت حیّ قیّوم
از سدههای گذشته تاکنون دیدگاههای مختلفی درباره اعتبار یا عدم اعتبار روش و منشِ عرفانی و نگرشهای عارفانه مطرح شده است و هریک از دیدگاهها موافقان و مخالفانی را داشته است. نگارنده در عنفوان جوانی، به سبب اینکه در میان جمعی بودم که مخالف سلوک و روش و منشِ عرفانی و نگرشهای عارفانه بودند، با آنها همراه و همعقیده بودم؛ و چون با پیش فرض به متون عرفانی و سخنان اهل معرفت مراجعه میکردم، نتیجهای که میگرفتم این بود که آنها نوعاً در سخنان خود به بیراهه رفته اند؛ اما از سال 1375 شمسی در حالی که 26 سال سن داشتم، متوجه شدم که لازم است با دقت بیشتری به مباحث مختلف بنگرم و لازم است به هنگام بررسی مسائل و مباحث مختلف، در حد امکان، ذهن خود را از پیش فرضها و پیش داوریها خالی کنم، تا بتوانم برداشتی عمیق و منصفانه داشته باشم. در این میان، با سلوک و مباحث سلوکی آشنا شدم؛ و به تدریج دریافتم که مخالفان عرفان بر اساس برداشتهای سطحی از کتاب و سنت، به مخالفت با عرفان و نگرشهای عرفانی پرداخته اند و مبانی آنها در نقد عرفان و نگرشهای عرفانی، سست و ضعیف و مبتنی بر پیش فرضها و پیش داوریها است. اکنون بیستم مهرماه سال 1396 هجری شمسی در حالی که 47 سال از عمرم میگذرد قصد دارم اشکالاتی را که مخالفان عرفان مطرح کرده اند و پاسخهای منصفانه به ایشان را در کتابی، در قالب مناظره و گفتگو، میان دو شخصیت فرضی، به نام آقای رادمنش و آقای عماد الدین، بنویسم؛ و البته، مناسبتر این است که بگویم حالتِ دفاعیه دارد. لازم به ذکر است که رادمنش از نظر شخصیتی و دیدگاهها، دقیقا منطبق با نگارنده این کتاب نیست؛ و نباید هرآنچه را که در این کتاب از رادمنش میخوانیم به نگارنده کتاب نسبت دهیم.
هر رشد و پیشرفتی در سایه تغییر است و هر تغییری از آنجا شروع می شود که انسان از آنچه که هست و از نگرش خود راضی نباشد و در آن شک کند و به این ترتیب امکان رشد فراهم می شود.
در پشت جلد کتاب سطحی نگری ( علی شالچیان ناظر ) می خوانیم:
افراد سطحینگر، بر اساس سطحینگری، گمان میکنند که شککردن به طور کلی، مذموم و ناپسند است و انسان به هر وسیله و از هر طریق باید بکوشد که شک را از خود دور کند؛ اما اهل معرفت معتقدند که شک به طور کلی و به صورت مطلق، بد نیست.
افراد ژرفنگر بر این باورند که شک قابلیت دارد که ابزار شایستهای برای پردهبرداشتن از امور خرافی، و برای عمق بخشیدن به اندیشههای سطحی، باشد. به بیان روشنتر، گاهی شک منشأ الهی دارد یعنی گاهی شک جرقهای ملکوتی است که سبب بیدار شدنِ آدمی از خواب غفلت و سببِ بیرون آمدنِ او از دایره جهالت و خرافه میشود.
(صفحه 138 از کتاب)
این کتاب در واقع دفاعی مستدل از عرفان و نگرش عرفانی و پاسخ به اشکالات مخالفان عرفان به قورت مستند است.