این رمان به هفت بخش تقسیم شده است، بر زندگی بر اگنس، همسرش پاول و خواهرش لورا تمرکز دارد. چندین خط داستانی شامل شخصیتهای تاریخی واقعی دنبال می شود . با چهره این شخصیتها در رمان به تدریج آشنا می شویم .جاودانگی رابطه پر فراز و نشیب گوته با بتینا، زن جوانی که آرزو دارد با کنترل میراث گوته پس از مرگش، جایگاهی برای خود در معبد تاریخ ایجاد کند، را شرح میدهد.جنگیدن جنگیدن اگنس و لورا را توصیف میکند، در حالی که بر وخامت رابطه لورا با برنارد برتراند تمرکز دارد.انسان احساساتی زندگی پس از مرگ گوته و دوستی پس از مرگ او با ارنست همینگوی را شرح میدهد.چنس مرگ اگنس را توصیف میکند که با گفتگویی بین کوندرا و پروفسور آوناریوس تلاقی میکند.دیال شخصیت جدیدی به نام روبنس را معرفی میکند که سالها قبل از شروع وقایع اصلی طرح داستان، با اگنس رابطه داشته است.
جشن رمان را در همان باشگاه ورزشی که کوندرا برای اولین بار حرکت موج الهامبخش را در آن مشاهده کرد، به پایان میرساند.این رمان گاهی اوقات با خود-درونریزی کوندرا روایت میشود. در آغاز، این راوی زنی را میبیند که دست تکان میدهد و شخصیت اگنس را خلق میکند: «من به طرز عجیبی تحت تأثیر قرار گرفتم. و سپس کلمه اگنس به ذهنم خطور کرد. اگنس. من هرگز زنی به این نام را نمیشناختم.»بعداً، شخصیت کوندرا میگوید: «یک رمان نباید مانند یک مسابقه دوچرخهسواری باشد، بلکه باید ضیافتی از مسیرهای متعدد باشد. من واقعاً به دنبال بخش 6 هستم. یک شخصیت کاملاً جدید وارد رمان خواهد شد. و در پایان آن بخش، او بدون هیچ ردی ناپدید میشود. او هیچ چیزی ایجاد نمیکند و هیچ اثری از خود به جا نمیگذارد. بخش 6 رمانی در درون رمانی دیگر خواهد بود،
میلان کوندرا نویسنده اهل کشور چکسلواکی پیش از تجزیه آن ، از سال 1975 در فرانسه زندگی میکرد و از سال 1981 یک شهروند فرانسوی شد. پدر کوندرا نوازنده پیانو و شاگرد لئوش یاناچک بود. علاقه او به موسیقی در بسیاری از آثار او به ویژه رمان شوخی پیداست. میلان شعرگویی را از 14 سالگی آغاز کرد و در 17 سالگی پس از شکست آلمان به حزب کمونیست پیوست و در سال 1948 وارد دانشکده سینمای پراگ شد. اما در سال 1950 از حزب اخراج شد. نخستین مجموعه شعر او با نام «انسان؛ بوستان پهناور» که خوشبینی موجود و ادبیات دولتی را مورد انتقاد قرار میداد در 1953 و دومین و آخرین مجموعه شعر او با نام «تک گویی» که در آن رفتارها و کردارهای انسانی و روابط عاشقانه بی پرده بازنمایی میشد در 1957 منتشر شدند. او در 1960 گزیده اشعار گیوم آپولینر و تحلیلی از آنها را چاپ کرد و در همین سال آموزش ادبیات در دانشکده سینما به عهده او گذاشته شد. نخستین نمایشنامه او با نام (مالکان کلیدها) که به دوران ترس و خشونت هنگام استیلای آلمان میپرداخت در 1961 به چاپ رسید. کوندرا در سالهای 1958 تا 1968 ده داستان با عنوان عشقهای خنده دار مینویسد که در آنها به رابطه فرد با اجتماع توجه شده و مضمون بسیاری از رمانهای آیندهاش طرح میشوند. کوندرا به همراه بسیاری از هنرمندان و نویسندگان چکسلواکی به حمایت از جنبش اصلاحطلبانه حزب کمونیست چکسلواکی در سال 1968 پرداخت. پس از اشغال کشور توسط ارتش شوروی در اوت 1968 نامش در لیست سیاه قرار گرفته و انتشار کتابهایش و عرضه آنها در کتابخانه ها ممنوع شد و او یک سال بعد از دانشکده سینما هم اخراج میشود. در این مدت کوندرا خرج خودش را با نوشتن طالعبینیهایی درمیآورد. این طالعبینیها که البته با نام میلان کوندرا چاپ نمیشدند، پس از مدتی بسیار محبوب شدند. خود کوندرا در کتاب خنده و فراموشی به سرنوشتی که این چنین دچارش شده بود اشاره و شرح آن را بیان میکند. او در همین دوران رمان زندگی جای دیگر است را نیز به زبان فرانسوی مینویسد که در سال 1973 در فرانسه چاپ میشود. کوندرا اولین رماناش به نام شوخی را در سال 1967 نوشت. «شوخی» از زبان چندین داستانگو روایت میشود و تنها کتاب کوندرا است که در آن خود نویسنده راوی داستان نیست. از شوخی فیلمی در چک نیز ساخته شدهاست. در سال 1975 کوندرا به همراه همسرش ورا به دعوت دانشگاه رن به فرانسه رفت و در آنجا کتاب خنده و فراموشی را نوشت. در این کتاب او از اعتراضات متعددی که مردم چکسلواکی به اتحاد شوروی داشتند میگوید. کتاب خنده و فراموشی ترکیب عجیبی از یک رمان، مجموعهای داستان کوتاه و تفکرات نویسندهاست. در 1984 کتاب سبکی تحمل ناپذیر هستی (در فارسی بار هستی ترجمه شدهاست) نوشت. این کتاب محبوبترین کتاب کوندرا به حساب میآید. سبکی تحملناپذیر هستی به مشکلات یک زوج چک با یکدیگر و دشواری سازگاری با زندگی در چکسلواکی میپردازد. در سال 1988، کارگردان آمریکایی فیلیپ کوفمان، فیلمی از روی این کتاب به همین نام ساخت. با وجود اینکه کوندرا معتقد است که رمانهایش برای ساخت فیلم مناسب نیستند، ولی در ساخت این فیلم، به عنوان مشاور همکاری داشت. در 1990 کوندرا کتاب جاودانگی را به بازار داد. در مقایسه با سایر آثار کوندرا که بیشتر تفکرات سیاسی را مطرح میکنند، این کتاب از درونمایه فلسفی بیشتر و عمیقتری برخوردار است و مفاهیم جهانیتری را در خود میگنجاند. کوندرا همیشه اصرار داشتهاست که او یک رماننویس است، نه یک نویسنده سیاسی یا مخالف.
شخصیت های اصلی داستان این کتاب پل، همسرش اگنس و خواهر اگنس، لارا. هستند اگنس پس از مرگ پدرش، به شکلی متفاوت با زندگی خود رو به رو می شود و درمی یابد در حالی که زندگی خوبی با همسرش داشته، هیچ گاه شورِ عشق را در آن احساس نکرده است. لارا که از همسرش جدا شده، هیچ وقت عشق را فراتر از شهوت تجربه نکرده است. هم اگنس و هم لارا به پل علاقه دارند و بدیهی است که منازعه ی میان آن ها برای به دست آوردن پل، تنها یک برنده خواهد داشت.
کتاب جاودانگی، رمانی نوشته میلان کوندرا است که نخستین بار در سال 1990 به چاپ رسید. مرگ و جاودانگی، موضوعات در هم تنیده اولین رمان کوندرا، پس از کتاب پرفروش خود «بار هستی» هستند. کوندرا، که خودش شخصیتی تاثیرگذار در روایت دایرهوارِ داستانِ جاودانگی است، در این اثر ماجرای رابطه پرمشکل و طنزآمیزِ گوته، همسرش کریستین و برادر کوچکتر گوته یعنی بتینا را در مقابل مثلثی امروزی تر متشکل از سه شخصیت پاریسی قرار داده است
به باور عرفا « برای از میان بردن این حجاب چندین راه است:
1- راه توجه قلبی به خداوند و توحید ذاتی و صفاتی و افعالی و از این طریق میفهمد که غیر او در برابر او هیچ و پوچ است.
2- تفکر و استدلال برای مبارزه با انانیت و حجاب نفس، به این معنی که خدا را وجودی نامحدود و ازلی و ابدی وحی مطلق میبیند و خود را وجودی از هر نظر محدود و در منتهای عجز و ضعف و فقر و سرا پا نیاز که یک لحظه بی وجود او نمیتواند باقی بماند.
3- برای رسیدن به این مقصد، نخستین گام توبه از همه گناهان و شستن رذائل اخلاقی و آراسته شدن به فضائل اخلاقی است.
4- در این راه باید آداب چهارگانه مشارطه و مراقبه و محاسبه و معاقبه را فراموش نکند; یعنی، صبحگاهان با خود شرط کند که گرد گناه و خلاف رضای حق نگردد و در تمام مدت روز مراقب نفس سرکش باشد و شامگاهان و هنگام خواب به محاسبه بنشیند و اگر خلافی از او سرزده بود خود را به وسیله ترک انواع لذائذ مجازات و عقوبت کند.
5- مبارزه با هوای نفس که بزرگترین سد این راه است از واجبترین واجبات میباشد.
6- توجه به اذکار و اورادی که در شرع مقدس وارد شده «یاحی» و «یا قیوم» و امثال این اذکار، سبب قوت بر پیمودن این راه است.
7- شکستن بزرگترین بت و آن بت انانیت و توجه به خویشتن، از مهمترین شرائط وصول به مقصد است.
8- استفاده از وجود استاد و مربی که زیر نظر او کار کند و همچون طبیب به درمان او بپردازد، گروهی شرط دانستهاند و بعضی نیز روی آن تکیه خاصی ندارند هر چند متاسفانه توجه به استاد در مورد بسیاری از اشخاص سبب شده که در دام شیاطین خطرناکی که خود را به صورت فرشته نشان میدادهاند! بیفتند و دین و دنیا و ایمان و اخلاق آنها بر باد رود.»
در این کتاب با دیدگاه های عرفان نظری درباره انسان و خدا آشنا می شویم از جمله انکه «مراحل سیر و سلوک ازطی مراحل کمالات انسانی بر اساس شیوه و برنامه ای خاص برای نیل به قرب الهی و وصول به معرفت الهی و بالاترین مراتب انسانی (مرتبهٔ حق الیقین) که سرمایهٔ عملی جز قلب پاک نیت خالص دراعمالشان چیزدیگری نیست وطی تمامی مراحل معنوی با همین سرمایه آغازشده وسپری میشود. مبدء ومقصد سالک: مبدء خود او و مقصد و منتهایش خداست. مراحل سیر وسلوک: سیردومرحله دارد 1- طبیعی 2- ارادی سیر طبیعی همان حرکت و شدنهای طبیعی وغریزی و فطری است که غیر انسان نیز در آن شریک هستند. هرموجودی سیر و جودی خاص خود را دارد که به ناچارباید آنرا سپری کند. سیر ارادی ازمختصات انسان است و دو گونه است. 1- سیرآفاقی 2- سیرانفسی »
آری، عالم انسانی را باید گذرگاهی صعبالعبور دانست که گذر از آن و نیل به ملکوت روحانی جز با قدم عشق و معرفت ممکن نبوده و در این صراط دقیق و ظریف، غفلت سالک و یا انکار او نسبت به اذکار و معارف رحمانی، موجب سقوط او از مقام رفیع انسانی به ورطه پست حیوانی میگردد. می باست مراقبه را شدید نموده و سعی کند هر چه میکند برای رضای خدا باشد و از اموری که لهو و لعب نامیده میشود اجتناب نماید؛ و چون در این مرتبه اهتمام نمود برای او تمکّن پیدا میشود که دیگر خود را نباخته و این خودداری در او به سر حدّ ملکه برسد.
محسن بهشتی پور بر این باور است که «آدمی با نیل به رسیدن به مرتبه کمال الهی ، به سبب عقل عارفانه و عبودیت خالصانه در زمره «عبادالرحمن» قرار می گیرد، فرشته سیرت، در پیشگاه رحمانی قیام به حق نموده و در محراب بندگی به رکوع و تعظیم ربوبی میپردازد و بر سجاده عشق، پیشانی سجود بر آستان «رب رحیم» میساید؛ عقل روشنیافروزی که نخستین جلوه قدس روحانی بوده و از عرش رفیع رحمانی نشات گرفته است و نیکوترین خلق مبارک الهی در عالم روحانی به شمار میرود.»
در بخشی از کتاب می خوانیم« پروردگار جهان را پیوسته ناظر خود ببیند و کمکم اذعان و اعتراف مینماید که خدای متعال در همه جا حاضر و ناظر و نگران همه مخلوقات است؛ و این مراقبه در تمام حالات و در همه اوقات باید رعایت شود.
ای در درون جانم و جان از تو بی خبر وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر
چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان در جان و در دلی دل و جان از تو بی خبر
از تو خبر به نام و نشان است خلق را وآنگه همه به نام و نشان از تو بی خبر »
کتاب دو بخش اصلی دارد: در بخش اول، نویسنده یک هفته از زندگی کاری ترامپ را با جزئیات توصیف میکند تا نشان دهد او چطور تصمیم میگیرد، مذاکره میکند و کارهایش را پیش میبرد. در بخش دوم، ترامپ دربارهٔ 11 پروژه مهمش صحبت میکند؛ از اولین معاملاتش در بروکلین تا همکاری با مقامات شهری نیویورک و ساخت کازینو در آتلانتیک سیتی.در طول کتاب، ترامپ دیدگاهش را دربارهٔ موفقیت، ریسکپذیری، مذاکره، و ساختن «برند شخصی» بیان میکند. البته لحن او در جاهایی اغراقآمیز و خودستایانه است، اما میتوان نگاهی واقعیتر به ذهنیت و روش کاریاش داشت. هنر معاملهگری ترامپ بیشتر از اینکه یک کتاب آموزشی کلاسیک باشد، ترکیبی از خاطرهنویسی، تجربههای کاری، و توضیح سبک فکری نویسنده است.
در این کتاب ترامپ روایت می کند - چگونه او سازمان خود را اداره می کند و نیز چگونه زندگی خود را اداره می کند – او چگونه در حالی که با افرادی که برای ملاقات نیاز دارد ملاقات می کند ، و همزمان گپ و گفتگو با خانواده و دوستان ، درگیری با دشمنان و تفکر متعارف را به چالش می کشد. اما حتی یک فرد استثنایی نیز طبق قوانینی عمل می کند و ترامپ دستورالعمل های آزمایش شده برای موفقیت را در این تنظیم کرده است. او عناصر مشترک را در بزرگترین دستاوردهای خود جدا می کند. او اسطوره ها را خرد می کند او اسامی را نام می برد ، صفرها را هجی می کند و هنر معامله گری را کاملا آشکار می کند. و در کل ، ترامپ درباره چگونگی انجام این کار صحبت می کند -او واقعا صحبت می کند کتاب هنر معامله گری به سبک ترامپ نگاهی غیر محافظه کارانه به ذهن یک کارآفرین درخشان است – کتابی نهایی برای هر کس که به مردی که در کانون توجه است علاقه مند است.
«هنر معاملهگری ترامپ» کتابی دربارهٔ تجربههای کاری دونالد ترامپ است؛ کسی که در دهه 1980 بهعنوان یکی از چهرههای شناختهشده در دنیای تجارت و املاک آمریکا شناخته میشد. در این کتاب، ترامپ داستان زندگیاش را از کودکی تا رسیدن به پروژههای بزرگ مثل ساخت برج ترامپ تعریف میکند.
نویسنده اصلی کتاب تونی شوارتز رئیس و مدیر عامل پروژه انرژی است که به افراد و سازمان ها کمک می کند بهترین عملکرد خود را داشته باشند. آخرین کتاب تونی، قدرت نامزدی کامل، با همکاری جیم لوهر، یکی از پرفروشترین کتابهای وال استریت ژورنال و نیویورک تایمز بود و به 28 زبان ترجمه شده است. مقاله تونی با عنوان "مدیریت انرژی، نه زمان: علم استقامت" که با همکاری کاترین مک کارتی نوشته شده است، در اکتبر 2007 هاروارد بیزینس ریویو منتشر شد. تونی یکی از نویسندگان پرفروشترین کتاب جهانی «هنر معامله با دونالد ترامپ» بود و همچنین آنچه واقعاً مهم است: جستجوی خرد در آمریکا را نوشت.
دونالد جان ترامپ (به انگلیسی: Donald John Trump) (زاده 14 ژوئن 1946 میلادی) چهل و هفتمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا است. وی پیش از ورود به سیاست کارآفرین و یک چهرهٔ تلویزیونی بود. ترامپ، متولد و بزرگ شدهٔ بخش کویینز نیویورک است. وی در سال 1968 با مدرک کارشناسی اقتصاد از مدرسهٔ وارتون دانشگاه پنسیلوانیا فارغ التحصیل شده است. او به مدت 45 سال ریاست سازمان ترامپ را بر عهده داشت، شرکت ساخت وساز املاک که مادربزرگ پدریش بنیان گذار آن بود. فعالیت او متمرکز بر ساختن و نوسازی برج های تجاری، هتل ها، کازینوها و زمین های گلف بود. او اقدام به چند پروژه پرریسک تجاری جنبی کرد و نام شرکت خود را به عنوان برند بر محصولات متعددی گذاشت.
نویسنده در این کتاب می نویسد«در واقع روح و روان آدمی؛ همانند معنی در لفظ نسبت به پیکرش است، گاهی جان مؤمن را نسیمی خاص از رحمت الهی مینوازد و سبکبالی خاصی برای او پیش میآورد که به این نوع سبکبالی و گشایش روحی بسط میگویند. متاسفانه آدمی تلاش دارد که این «روح» و جهانی که در پیرامون او قرار دارد را تنها با عقل خود تحلیل کند و بشناسد، که البته این نوع تفکر به تنها درست نیست. عوامل دیگر نیز در کار هستند که بایست آنها را نیز در نظر داشته باشیم. انسان با عقل و فهم خود درک میکند؛ درحالیکه عقل به همان اندازه که ادراکات دیگرِ انسان را با یکدیگر متّحد و هماهنگ میسازد، جهانِ مُدرَک و معلوم را نیز منسجم و منظم میبیند و از همین طریق است که جهانِ محسوس، همان جهانی است که معقول شناخته میشود و جهان معقول نیز در چهره یک جهان محسوس قابلمشاهده میگردد.»
به باور بهشتی پور «جهان مادی پیرامون ما، مرکب است از اعیان موجود در اطراف ما؛ زمین و هر چه بر اوست از کوهها، دشتها، رودها، معادن، جنگلها، گیاهان، حیوانات، انسانها و... این امور، مستقل از ما و در خارج از وجود ما موجودند. این حقایق مستقل از انسان، یگانه موجودات جهان هستی نیستند؛ جهان هستی بسیار عظیمتر است و عوالم بالاتر از جهان مادی نیز وجود دارند و به لحاظ پایین بودن رتبه وجودی جهان مادی است که آن را دنیا نیز میخوانند. ما با این جهان در رابطهایم و بر اثر این رابطه، گرایشهای مختلف ما تحریک میشوند و قوای ما به فعلیت میرسند. انعکاس جهان مادی در ذهن و روح ما، تشکیلدهنده دنیای ماست. این دنیا، وجودی مستقل از انسانها ندارد. هر انسانی در حیاتی که پیش از مرگ دارد، دنیایی دارد و دنیای هر کس از هنگام تولد او آغاز میشود و همچون جهان متغیر خارجی، دگرگون میشود و تحول مییابد.»