«و آنچ امروز آینه در خود از ما رخنمون میسازد، شاید طرحوارهایست سفید-مشکی از خود ما، که قرنها،بل سالهای سالِ نوری پیش از این، کِش پس از این، به آینه سپردهایم تا کنون پاس بدارد آن صورتی که مینمود و دریغش داشت، زآن چهرهای که رخ برنتابید و حسرت به جا گذاشت.» -----لیلا فرهاد
چهار بازیگر تئاتر برای تمرین خود در سالن اجرای نمایشی در حال تمرین هستند که به تدریج متوجه میشوند این نقش ایفا کردنهایشان، بازی آنها مابین سرحد مرگ و زندگی در برزخ واقعی است چنانچه صحنه نمایش صحنه بسان شروع و پایان زندگی آنها میتواند باشد. این صحنه به مثابه نقطه شروع زندگیشان و شاید اهتمامیست در جهت رسیدن به آمالهایی که بدان در طول زندگی خود نرسیدهاند و اینک با فرصت های اندکی که هریک از چهار شخص بازی در مقابل آینه به جهت ایفای نقششان دارند با آیین بازی خاص نمایشنامهای از قبل تعیین شدهای بازی میکنند که رنگ و بوی کلام و رفتارشان تغییر میکند. در این نمایشنامه نگاهی هستیشناسانه (اگزیستانسیال) به زندگی و مرگ دارد و در آن از تکنیک بیگانهسازی برشت به جهت دوری تماشاگر از کاتارسیس و همچنین انتخاب دگرجنسیتی بازیگران (cross-casting) به کار رفته است. همچنین میتوان این نمایشنامه را تعمقی در هفت مرحله الگوی سفر قهرمان به کمک چهار عنصر اصلی آب، باد، خاک و آتش دانست که در یک پرده واحد متشکل از هفت صحنه شکل گرفته است که در پایان تولد نوزاد بازی برزخ را به پایان میرساند.
مفهوم ازخودبیگانگی، یکی از مفاهیم پراهمیت در حوزه مسائل انسانشناسی و علوم انسانی است که این مفهوم در طول دوران پیدایش و حضور خود، مبتنی بر ضرورت تاریخی هر برهه تاریخی دستخوش تغییرات شده و مفهوم خود را در هر برهه از زمان، مبتنی بر مثبت و منفی بودن بار مفهومی که در آن مقطع زمانی در برداشته، بسط داده شده است.
در این پژوهش مفهوم ازخودبیگانگی یا الیناسیون را با بار معنایی منفی که پس از هگل بدان داده شد در نظر گرفته شد، علیالخصوص مفهومی که «کارل مارکس» در دستنوشتههای 1844 خود آورده است. مارکس به نوعی رخوت فراگیر این مفهوم ازخودبیگانگی را که در پس جنگ جهانی دوم رو به انفعال رفته بود، برای اولین بار به نوعی شرایط اجتماعی محسوسی تبدیل ساخت.
در عصر حاضر نیز «آلیسون جاگِر» که یکی از نظریهپردازان مؤثر حوزه فمینیسم سوسیالیستی است، نظریه سیستمهای وحدتیافته را دنبال میکند. وی نیز به مفهوم ازخودبیگانگی در کتاب پرحجم و وزین «سیاست فمینیستی و سرشت انسان» خود پرداخته است که ما بر آن شدیم تا کتاب مذکور را برای اول بار در کشور از انگلیسی به فارسی برگردان و ترجمه کرده تا بر آراء اورده شده آلیسون جاگِر در این تحقیق به مثابه مرجع اصلی این پژوهش بتوانیم تکیه و استناد کنیم. لازم به ذکر است کتاب مذکور نیز در دست چاپ قرار دارد. به منظور بسط حوزه، محققان ابتدا به تعاریف مربوط و اساسی این حوزه با رویکردی توصیفی پرداخته و پیشینهی مختصری از آن را معرفی کرده و سپس این مهم را در آراء «آلیسون جاگِر»، به عبارتی از خودبیگانگی زن و چندپارگی وی در سه بخش میل جنسی، مادریت و قابلیت فکری پرداختهاند.
مفهوم ازخودبیگانگی و فمینیسم، از مفاهیم پراهمیت در حوزه مسائل فلسفه، انسان¬شناسی و علوم انسانی است که در این میان مفهوم ازخودبیگانگی در طول دوران پیدایش و حضور خود، مبتنی بر ضرورت تاریخی¬ هر برهه تاریخی دستخوش تغییرات شده و مفهوم خود را در هر برهه از زمان، مبتنی بر مثبت و منفی بودن بار مفهومی که در آن مقطع زمانی در برداشته، بسط داده شده است. مفهوم ازخودبیگانگی و فمینیسم، از مفاهیم پراهمیت در حوزه مسائل فلسفه، انسان¬شناسی و علوم انسانی است که در این میان مفهوم ازخودبیگانگی در طول دوران پیدایش و حضور خود، مبتنی بر ضرورت تاریخی¬ هر برهه تاریخی دستخوش تغییرات شده و مفهوم خود را در هر برهه از زمان، مبتنی بر مثبت و منفی بودن بار مفهومی که در آن مقطع زمانی در برداشته، بسط داده شده است. در عصر حاضر نیز «آلیسون جاگِر» که یکی از نظریه¬پردازان مؤثر حوزه فمینیسم سوسیالیستی است، نظریه سیستم¬های وحدت¬یافته را دنبال می¬کند. وی نیز به مفهوم ازخودبیگانگی در سه بخش میل جنسی، مادریت و قابلیت فکری در کتاب پرحجم و وزین «سیاست فمینیستی و سرشت انسان» خود پرداخته است که ما بر آن شدیم تا کتاب مذکور را برای اول بار در کشور از انگلیسی به فارسی برگردان و ترجمه کرده تا بتوانیم بر آراء فمینیسم سوسیالیستی اورده شده در این کتاب گرد آوریم