مقدمه ی کتاب:
قبل از طلوع سراب آب بود.
سراب، تشنگی یک آب بود.
سراب آب نبود اما سودای آب شدن در سرش داشت.
در نهایت سراب آب نشد اما هر که به دنبال او رفت آب شد.
مقدمه ی کتاب:
در آغاز حرف و کلمه نبود؛ خیال بود.
خیال بود که باور را ساخت.
باور بود که ذهن را ساخت؛ زندگی را ساخت؛ زمان را ساخت؛ همه چیز را ساخت.
ولی قبل از آن همه چیز فقط خیال بود.