معرفی کتاب زرد کرومی اثر آلدوس هاکسلی:
نویسندهای که بخش بزرگی از دوران زندگیاش را درگیر نابینایی و کمبینایی بود، همواره حساسیت ویژهای نسبت به جهان پیرامون و توصیف اجزایش داشت، هرچند در بسیاری از لحظههای نوشتنش، ناامید از تصویر واقعیت محیطی که وضوحش در چشمهای او ازدسترفته بود، پیشگویانه و درعینحال بسیار بدبین، آنچه نمیدید را با آنچه در ذهنش ساخته بود جایگزین میکرد و ازهمینروی دنیا را گونهی دیگری روایت میکرد، آن هم با طعنهزنیهای شوخطبعانه: «دنیای قشنگ نو»! آلدوس هاکسلی، در مقام نویسندهای که همواره درحال توسعهی زیباییشناسی ایدههای بزرگش دربارهی هنر، ادبیات، علم و زندگی بوده، بهترین لحظههای نویسندگیاش مربوط به دورانیست که جوان و پرشور و البته بیرحم و متعهد به داستانگویی، مینوشت. کتاب «زرد کرومی(تابستان خاموش)» اولین رمان دورهی آغازین نویسندگی هاکسلیست که به شکل جالب توجهی عموم نوشتههای بعدیاش ریشه در آن دارند. کتاب داستان شاعر و نویسندهی جوانی به نام دنیس را روایت میکند که سفری ییلاقی را به عمارتی بزرگ و زیبا آغاز کرده و در میان شگفتیهای این عمارت و همهی آن منطقهی ییلاقی، همیشه درگیر بحثهای شورانگیز هنری و ادبی با ساکنین و مهمانان خانه است. البته که زرد کرومی فقط به بحثهای دنیس و دیگران ختم نمیشود، بلکه هاکسلی بیوقفه درحال ایجاد گرههای داستانی و توصیفات بدیع از محیط و آدمهاست که با لحظههای متضادشان، لذت خواندن یکی از بهترین رمانهای قرن بیستم را مهیا کردهاند.برخی از منتقدین، نخستین رمان های هاکسلی را از نبوغ آمیزترین نمونه های آثار شک اندیشانه ای خوانده اند که بلافاصله پس از جنگ جهانی اول پیدا شد. کتاب زرد کرومی (1921) اولین اثر به این دوره است که او را درجا به عنوان یکی از نکته سنج ترین و هوشمندترین نویسندگان نسل خود معرفی و تثبیت می کند. در این رمان (که نطفه اغلب اندیشه ها و داستان های بعدی او را دربر دارد و شاید از نظر زیباشناختی از تمامی رمان هایش برتر باشد) و نیز در رمان هایی که در پی آن می نویسد، شخصیت های داستان قبل از هر چیز به عنوان محملی برای بیان نظریات و عقاید متضاد، خلق و به کار گرفته می شوند.
از نخستین باری که از نسل کشی آلمانیها باخبر شدم با خودم میاندیشیدم که چگونه افراد میتوانند مرتکب چنین جنایاتی شوند. این پرسش ذهن مرا به خود مشغول کرده بود و در اکثر مطالبی که در زمینهی فلسفه مینوشتم بروز پیدا میکرد. دربارهی مسائل اخلاقی در ارتباط با گرفتن جان دیگران و کاربرد دانش ژنتیک چندین کتاب نوشتم. ربط این موضوعات به پروژة ایجاد حلقههای دفاعی مطمئنتر در برابر احیای سیاستهای نازی نیازی به تأکید ندارد. ولی هنگامی که دربارهی مسائل بهظاهر خنثاتر از قبیل هویت فردی مینویسیم، ناخواسته به سوی نوشتن دربارهی وحشیگریهای اخیر انسانها کشیده میشوم. بنابراین فکر کردم بهتر است به جای طرح این مسائل در حاشیهی موضوعات دیگر، مستقیما دربارهی آنها سخن بگویم. کتاب حاضر کوششی است برای بخشیدن بُعدی تجربی به اخلاقیات. من در این کتاب از اخلاق برای طرح پرسشهایی در برابر تاریخ استفاده کردهام و سعی کردهام متقابلاً از تاریخ برای ارئه تصویری از استعدادهای پنهان انسان استفاده کنم که به اخلاقیات ربط پیدا میکنند. برای انجام این کار ناچار بودهام بسیاری از مسائل و مباحث را با دیگرانی در میان بگذارم که درک و دانش بیشتری از من در این زمینه دارند. امیدوارم لغزشهای من انگیزهای شود برای آنان تا این پروژه را به نحوی بهتر به پیش ببرند و به سرانجام برسانند.
جستارهای گردآوریشده در این کتاب، شامل طیف متنوع اما پیوستهای از مطالعات فروید دربارۀ نِوروزها و بهطور عمده هیستری و نِوروز وسواس است که از رهگذرشان میتوان از تحولات صورتگرفته در رویکرد او نسبت به اختلالهای روانی، ریشهها و چگونگی پیدایش آنها، نحوۀ دستهبندی و شیوۀ درمانشان تصوری پیدا کرد. این نوشتهها هم حاصل تلاشهایی مداوم برای صورتبندی نظری یافتههای بالینی بر زمینی نوظهور و جدیدند و هم بخشی از مسیر کلی تاریخ روانکاوی را ترسیم میکنند.
نوشتههای بالینی فروید نشان میدهند که کشف قارۀ ناخودآگاه شبیه گذرکردن از دل جنگلی تاریک بوده که نیازمند میزان بالایی از صبر و حوصله، درک نقاط انسداد و کاستیهای نظری، شهامت جستوجوی مسیرهای تازه و ابداع مفاهیمی جدید برای پیریزی شالودههای این مسیرهاست. این تقلای دشوار و پرفرازونشیب قبل از هرچیز از بطن تجربهای مشخصاً مدرن شکل گرفته، تجربۀ مواجههای خاص میان بیمار و درمانگر که متضمن انبوهی از سردرگمیها، تجدید خاطرهها، طفرهرفتنها، مقاومتها و بیدارکردن دردهای خفته است، تجربهای که چشمی بینا و گوشی شنوا و حساس به کوچکترین جزئیات را میطلبد.
کتابروزگار بیعیب و نقص (یونی کامپ) را آیرا لوین، نویسندهی انگلیسیتبار نوشته و جمشید نرسی آن را به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب در ژانر علمی تخیلی نوشته شده است و داستانی پادآرمانشهری دارد. کتاب روزگار بیعیب و نقص برای اولین بار در سال 1970 به چاپ رسید و موردتوجه دوستداران ژانر علمی تخیلی قرار گرفت. لوین در سال 1992 جایزهی کتاب پرومتئوس را برای این رمان دریافت کرد. از روی این اثر فیلمی با همین نام هم اقتباس شده است.
داستان در آرمانشهری اتفاق میافتد که بهزودی متوجه میشویم آنچه فکر میکردیم نیست و در حقیقت پادآرمانشهر است. دنیای این داستان توسط رایانهای به نام یونی کامپ اداره میشود و همهی انسانها طبق برنامههای یونی کامپ زندگی میکنند. هر ماه هر شخص دوز داروی مشخصی دریافت میکند که ذهنش را کنترل میکند و سوختوساز بدن را در سطحی عادی نگه میدارد. انسانها همه در آرامش زندگی میکنند و از آنجا که تفاوتی با هم ندارند، بحث و جدلی نیز ندارند. چشم همهی انسانها به یک رنگ است و تنها هشت نام برای کل جمعیت وجود دارد: چهار نام برای زنان و چهار نام برای مردان. انسانها در بیشترین حالت تا 62 سالگی عمر میکنند و بعد میمیرند. شخصیت اصلی این کتاب پسری به نام چیپ است که با بقیه تفاوت دارد. او یک چشم قهوهای و یک چشم سبزرنگ دارد. چیپ متوجه ایرادات این دنیا میشود و به دنبال حقیقت میرود. این اثر معمولاً با کتابهای «دنیای قشنگ نو» از آلدوس هاکسلی و «1984» نوشتهی جورج اورول مقایسه میشود.
آیرا لِوین (به انگلیسی: Ira Levin) با نام کامل آیرا ماروین لوین (به انگلیسی: Ira Marvin Levin) (زادهٔ 27 اوت 1929 – درگذشتهٔ 12 نوامبر 2007) رماننویس، نمایشنامهنویس و ترانه سرا اهل ایالات متحده آمریکا بود. اولین رمان وی بوسهای پیش از مرگ با موفقیت روبرو شد و در سال 1954 برنده جایزه ادگار بهترین رمان نخست شد. از این رمان دو فیلم در سالهای 1956 و 1991 ساخته شد. شناخته شدهترین رمان وی بچه رزماری، داستانی ترسناک دربارهٔ شیطانپرستی و سایر غیبباوریهای عصر جدید میباشد. در 1968 فیلمی از آن به نویسندگی و کارگردانی رومن پولانسکی ساخته شد. پولانسکی برای این فیلم نامزد جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی شد و روث گوردون جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را برد.
گور پدر فرهنگ مجموعه جستارهایی است که آزادیخواهی کلی رید در قبال هنر و جامعه، و بیزاری ایدئولوژیک شدید او از همهی شکلهای کنترل فرهنگی افراد را نشان میدهند. او، همچون نظریهپردازان مارکسیست، نهادهای فرهنگی بورژوایی را کارگزاران عمدی کنترل اجتماعی یا، اگر با حسننیت تأسیس شده باشند، چنان پذیرای دستکاری میداند که بعید است به مدت طولانی خوب بمانند. ولی برخلاف مارکسیستها، راهحل او این نیست که صرفاً این نهادها را با نهادهای پرولتاریایی عوض کنیم، بلکه مطابق عقاید سیاسی آنارشیستیاش، قدرت دادن به افراد است. همانطور که در «تمدن از پایین» میگوید اگر نهادهایی برای هنر باید وجود داشته باشند آنها نباید جایی برای «حفظ گذشته» بلکه باید مراکز تجربهورزی و «جایی برای رقم زدن آینده» باشند. فقط در این صورت است که میتوانند با نیروهای ارتجاعی که ارزشهای فرهنگی خود را به افراد تحمیل کردهاند، و تلقی ناعادلانهای از واقعیت که این ارزشهای فرهنگی مبلّغ آن هستند، مقابله کنند. به همین دلیل بود که رید میگفت: «نهادهای فرهنگی تحمیلشده به تودهها جنازهی سنگینی بر دوش آنهاست گور پدر این فرهنگ!»
سر هربرت ادوارد رید (به انگلیسی: Herbert Read)، (4 دسامبر 1893-12 ژوئن 1968) مورخ تاریخ هنر، شاعر، منتقد ادبی و فیلسوف انگلیسی بود که به خاطر کتابهای فراوانی که در مورد هنر نوشته، از جمله کتابهای مؤثری در مورد نقش هنر در آموزش و نقد هنری شناخته شدهاست. رید از بنیانگذاران موسسه هنرهای معاصر بود. او یکی از اولین نویسندگان انگلیسی بود که به اگزیستانسیالیسم توجه داشت.
جایزهی آکوتاگاوا معتبرترین جایزهی ادبی ژاپن است و با قدمتی بیشاز هشت دهه به آثاری جدی در زمینهی ادبیات داستانی اعطاء میشود. مجموعهداستان «ماری که لگد شد» دربردارندهی شش داستان است که به این جایزهی مهم دست یافتهاند.
کنزابورو اوئه در «حیوان اهلی درجهیک» با شرح رابطهی چند کودک در یکیاز دورافتادهترین دهکدههای ژاپن در اواخر جنگ جهانی دوم با سرباز سیاهپوستی که به اسارت مردان دهکده درآمده است، یکیاز زشتترین وجوه جنگ را بهتصویر میکشد.
تِرو میامو در «رودخانهی کرمهای شبتاب» روایتگر زندگی پسر نوجوانی است که در مواجهه با مرگ پدر، احساسات فزایندهی خود به یکی از دوستان دوران کودکیاش، و حس مسئولیتپذیری با چالشهای عمیقی مواجه است.
یوکو اُگاوا در «تقویم بارداری» راوی یکی از پیچیدهترین داستانها با تم روانشناختی است؛ زن جوانی شاهد و نگارندهی تغییرات جسمی و روحی خواهرش در دوران بارداریاش است. او در پس ظاهری آرام افکار غریبی دارد.
هیرومی کاواکامی در «ماری که لگد شد» داستان دختر جوانی را بازگو میکند که با لگد کردن ماری زندگیاش دستخوش تغییرات بسیاری میشود؛ مار تبدیل به زنی میشود و به خانهی دختر میرود و ادعا میکند مادر اوست، و مدام در پی وسوسهی دختر است تا او را به دنیای راحت و آسودهی مارها ببرد.
شون مدوروما در «قطرهها» داستان مرد مسنی را روایت میکند که پایش ناگهان متورم میشود و خود دچار فلج سرتاسر بدن و زبان. شکافی در شست این پا ایجاد میشود و آب شروع به چکیدن میکند. کمی بعد، نیمهشبها ارواح سربازانی از جنگ جهانی دوم برای نوشیدن این آب بهسراغش میآیند... مدوروما در این داستان به آثار مخرب جنگ بر حافظه و روان انسانها پرداخته است.
یوکیکو موتویا در داستان «یک ازدواج نامتعارف» به داستان زندگی زنی میپردازد که اجزای چهرهی همسرش تغییرمکان میدهند. یکی از دوستانش به او هشدار میدهد که مراقب باشد. او رفتهرفته به انسانبودن همسرش شک میکند.
زنده یاد رهی معیری علاوه بر اشتهار در شعر کلاسیک به ویژه غزل و ترانه سرایی با موسیقی هم عجین بود.ایشان همکار پیرنیا در برنامه گلها بود و بعدها خود مسئول برنامه گلها شد.
علاوه بر این رهی معیری به راستی از بزرگان طنز سیاسی ایران است.ایشان از نویسندگان همیشگی نشریه طنز بابا شمل به صاحب امتیازی و سردبیری رضا گنجه ای بود.امضای رهی در این نشریه پربار طنز زاغچه و شیطونک بود.
«حماسه هامان و یاران» ماجرای جذاب و فرح انگیز نجیب زاده بی پدر مادر«هامان» جوانمرد مال باخته و آتشین مزاج است که به راهنمائی پیر دماوند، که گرچه پیر مراد نیست اما پای نرم و سفیدش از لطافت به خامه می ماند، نزد پیر کاروانسرای«گربه تک گوش» می رود، پیری که رسما مراد می داده و مراد هامان را هم در جا داده با حواس پرتی، باری، هامان به راهنمائی پیران فرزانه قدم در راه کسب ثروت و قدرت دیگر ملزومات نیک بختی می گذارد.راهی پر نشیب و فراز و پرخطر که پیمودنش بی یاری یاران البته ممکن نیست.
یارانی چون«ژیغیل سر طلا» که از دیار نیمقدان است و چون بر اسب نمی تواند نشست بر سگ می نشیند، و«نسیم عیار» که عیاری می شود گفت شبهه بازنشسته است، و درویش«نیک قدم» و نیز«واغناک» نیک مرد«ارمن» که...خلاصه داستانیست که باید خواند و در نشاط آمد و اگر غمی هست فراموش کرد و خندید و شاد زیست.ضمنا این سگی هم که این پایین شمشیر مسروقه در دهان گرفته دارد میبرد، همان‹‹توله تفلیسی›› دزد بی همه چیز است که شنگان و شبروان ‹‹تفلیس›› به سرش سوگند میخورند.
محمود مقال در سال 1930 در روستای دمیرچی ترکیه به دنیا آمد. وی در زادگاهش دانشسرای کشاروزی را به پایان رساند و معلم شد و بعدها در رشتة تعلیم و تربیت تخصص یافت. مقال در کتاب «روستای ما» به دردناکترین جراحتهای جامعة آن زمان پرداخته است و تصویری از زندگی فلاکتبار و عقبمانده و ناهنجاریهای بعضی روستاهای آناطولی را در ترکیه، در برابر دیدگان خواننده مینهد. مقال که خود در یکی از روستاهای آناطولی زیسته، مشاهدات تلخ خود را با عنوانهای زیر به نگارش درآورده است: درد معیشت، صحنههایی از زندگی در دهکده، باورها، مدرسه، تحصیل، و همانند افسانه. این نوشتهها مورد تقدیر و نقد مطبوعات خارجی قرار گرفته و در پایان کتاب به چاپ رسیده است.
داستایوفسکی بزرگترین تجزیه و تحلیل کننده نیروهای خیر و شر در روان انسانهاست.از بزرگان روانکاوی.شبرنگ.