• «علی دشتی و نقدِ ادبی» 

    اگر باورداشته‌باشیم که نقدِ ادبی رویکردها و نحله‌های گوناگونی دارد، بی‌گمان علی دشتی در نحلهٔ نقدِ تأثّری و احساس‌گرایانه یکی از درخشان‌ترین چهره‌ها است.
    نخستین بارقه‌های نقدِ ادبی جدید را باید در آثارِ روشنگرانِ حوالی مشروطه (آخوندزاده، میرزا آقاخان، مراغه‌ای، طالبوف و ...) جستجوکرد. در دهه‌هایی که دشتی در زمینهٔ نقدِ شعر و شاعرانِ ایرانی قلم‌می‌زد (دهه‌های سی تا پنجاه) جریان‌های روشنفکری در حوزهٔ نقدِ ادبی فعّال بودند؛ نقدِ دانشگاهی نیز درکنارِ نقدِ مطبوعاتی و مجلّاتِ ادبی درحالِ شکل‌گیری بود. اگر از کنارِ اشاراتِ پراکندهٔ چهره‌هایی هم‌چون نیما و هدایت بگذریم، شاید نقدهای اغلب جامعه‌گرایانهٔ فاطمهٔ سیاح دراین‌میان استثنا باشد. اما در آن دهه‌ها هیچ ادیب و منتقدی نمی‌شناسیم که هم‌چون دشتی در آثاری مستقل، شعر و اندیشهٔ خیام، خاقانی، سعدی، مولوی و حافظ را بررسیده‌باشد و ضمنِ توصیف و تحلیلِ آثار و نیز سنجشِ طرزِ شعرِ آنان با یکدیگر، داوری‌ها و ارزیابی‌هایی اغلب درست ارائه‌داده‌باشد. دشتی شیفتهٔ لامارتین، روسو، گوته بود اما شاید نگاهِ تحلیلی و پرسش‌گرانه‌اش را بیش‌از هرکسی مرهونِ آناتوس فرانس بوده‌باشد.

    آن دهه‌ها ادبا «اغلب» به مباحثِ تاریخِ ادبیاتی، نسخه‌پژوهی و متن‌پژوهی اهتمام‌داشتند. در دهه‌های بعد است که چهره‌هایی هم‌چون استاد زرین‌کوب و به‌ویژه دکتر رضا براهنی و استاد شفیعی کدکنی، به تحلیل و کالبدشکافی متون و بلاغت و ادبیّتِ آثار توجه‌می‌کنند.
    علی دشتی که نخست اهلِ سیاست بود و بعدها داستان‌نویس شد، در چنین مقطعی «دمی با خیام»را منتشرکرد؛ اثری که همان سال‌ها به عربی و انگلیسی برگردانده‌شد و هنوز هم طراوتش را ازدست‌نداده‌است. دشتی جدا از «کاخِ ابداع» (طبقه‌بندی موضوعی شعرِ حافظ)، «نقشی از حافظ» را نیز منتشر کرد. جز «حافظ چه می‌گویدِ»؟ محمودِ هومن و «جامِ جمِ» (چاپِ نخستِ «مکتبِ حافظ») استاد مرتضوی، در آن سال‌ها درزمینهٔ تحلیلِ بلاغی و ادبی شعرِ حافظ پژوهشی پراهمیت‌تر از اثرِ دشتی تألیف ‌نشده‌بوده‌است. همین‌طور است «سیری در دیوان شمس» و «قلمروِ سعدی»، که بیانگرِ نگرشِ تحلیلی و اشرافِ دشتی بر شعر و ادب و عرفان و کلامِ ایرانی و اسلامی است. و دشتی در همهٔ این آثار، درکنارِ قلمی پرشور، موشکافی و استدلال‌می‌کند، می‌سنجد و داوری می‌کند. ناگفته‌نمانَد، دشتی چندین اثرِ منتقدانه دربارهٔ عرفان و حکمت و فلسفهٔ ایرانی نیز نوشته («در دیارِ صوفیان»، «پردهٔ پندار»، «عقلا برخلافِ عقل») و ازهمین‌رو به مقدّماتِ اندیشگی ورود به نقدِ شعرِ فارسی نیز مجهّز بوده‌است. او پیرامون آثار و اندیشهٔ شاعرانی هم‌چون خاقانی و ناصرخسرو که شعرشان در دهه‌های پیشین چندان بررسی‌نشده‌بود نیز کتاب‌هایی خواندنی دارد.
    نکتهٔ قابلِ توجّه آن‌که، با همهٔ این تتبّعات و تحقیقات، نقّادی برای دشتی عملی تفنّنی به‌شمارمی‌رفته و این‌گونه نبوده که او مانندِ دیگر ادیبانِ دانشگاهی و منتقدانِ حرفه‌ای، ثمرهٔ چند دهه مطالعاتِ مستمرّ خویش را منتشرکرده‌باشد. تاآن‌جا‌که جستجوکرده‌ام دشتی هرکدام از این آثاری را در فاصلهٔ کم‌تر از دو یا سه سال آغازکرده و به‌پایان‌برده‌است. دیگر آن‌که او خود اذعان می‌کند «شبحِ» شعر این شاعران در «احساسات»ش مهم‌ترین سنجه در ارزیابی‌ها بوده. حتی در عنوانِ زیبای اغلبِ آثارِ او این نکتهٔ متواضعانه که این آثار صرفاً محصولِ نگاهی و اهتمامی ناتمام بوده، نمایان است: «دمی با خیام»، «تصویری از ناصرخسرو»، «نگاهی به صائب»، «نقشی از حافظ». و «دمی با خیام» چه زیبا دم‌غنیمت‌شمری اندیشهٔ خیام و نیز «نقشی از حافظ»، چه رسا تحلیلِ نقشی از هزار نقشِ شعرِ خواجه را بازتاب‌می‌دهد!

    اما چنان‌که آمد، آثارِ دشتی به‌ویژه هنگامِ سنجشِ طرزِ کارِ شاعران با یکدیگر، سرشار از باریک‌بینی‌های انتقادی و بارقه‌های نقدِ عینی است. نمونهٔ بارزِ آن نیز تناقض‌هایی است که در گلستان یافته و این اشارات دهه‌ها موضوعِ پرسش و پژوهش و حتی بهانه‌ای برای نقد علیه او بوده‌‌است.
    دشتی درزمینهٔ روانشناسی و روحیّاتِ ملل نیز مطالعه‌ و ترجمه‌کرده‌بود و به‌گمان‌ام بخشی از توفیق‌های ادبی و اجتماعی‌اش (چه در نقدهای ادبی و اجتماعی و تاریخی، و چه داستان‌هایش) مرهونِ مطالعاتِ او در این‌زمینه‌‌بوده‌است. نمونه‌را در «عواملِ سقوط» (البته اگر واقعاً اثرِ دشتی باشد) به‌خوبی روحیاتِ محمدرضا شاه و تفاوت‌هایش را با رضاشاه، تحلیل کرده‌است.
    دشتی باهمهٔ اماو‌اگرها و شائبه‌هایی که دربارهٔ اندیشه‌های سیاسی _ اجتماعی و مذهبی‌اش‌ مطرح‌شده (رشوه‌گرفتن از انگلیسی‌ها، لغوِ اعتبارنامهٔ نمایندگی‌اش در مجلسِ پنجم، حمایت از جمهوری رضاخان و اندیشه‌های رضاشاهی و نیز نقدِ وحی و نبوّت)، همواره نگرشی انتقادی و البته این‌جهانی به جامعه و تاریخ دارد.

    ‌ ‌ 0 ‌ ‌ ‌ ‌ 10
  • 16 اردیبهشت زادروز ذبیح‌اله صفا

    ( زاده 16 اردیبهشت 1290 شهمیرزاد -- درگذشته 9 اردیبهشت آلمان ) استاد ادبیات، پژوهشگر و مترجم

    ذبیح‌اله صفا شهمیرزادی، پژوهشگر، مترجم، مصحّح متون، استاد ممتاز دانشگاه تهران، حماسه پژوه و شخصیت برجستهٔ ادبی در ایران معاصر و ملقب به پدر تاریخ ادبیات ایران و از جمله نویسندگان اصلی دانشنامه ایرانیکا بود.
    وی دورهٔ ابتدایی را در بابل و تحصیلات متوسطه را در تهران به پایان رساند. سپس تحصیلات خود را در دانشسرای عالی و دانشکدهٔ ادبیات ادامه داد و در رشته‌های ادبیات و تعلیم و تربیت لیسانس گرفت و سپس به تحصیل در دورهٔ دکتری پرداخت تا آنکه در سال 1321 با پذیرش رسالهٔ‌اش با عنوان «حماسه‌سرایی در ایران» به درجهٔ دکتری نایل شد.
    وی خدمات آموزشی خود را از سال 1316 با دبیری ادبیات فارسی در کلاس‌های دورهٔ دوم متوسطه در دبیرستان‌های تهران آغاز کرد. از سال 1321 به درجهٔ دانشیاری کرسی تاریخ ادبیات دانشگاه تهران ارتقا یافت و در سال 1327 در همان کرسی استاد شد؛ تا این که در سال 1340 به بالاترین رتبهٔ استادی (رتبهٔ ده) دست یافت. طی سال‌های 1341 و 1342 با سمت استاد مهمان در دانشگاه هامبورگ به تدریس پرداخت. در بازگشت از آلمان به مدیریت گروه زبان و ادبیات فارسی و سپس ریاست دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران انتخاب شد و تا سال 1347 این سمت‌ها را به عهده داشت. در آن سال پس از تغییرات ناگهانی در نظام اداری و آموزشی دانشگاه به درخواست خود بازنشسته شد و تدریس خود را به صورت افتخاری ادامه داد. در سال 1347 برای بار دوم به آلمان رفت و یک سال دیگر در دانشگاه هامبورگ به تدریس پرداخت. پس از بازگشت به تهران عنوان استادی ممتاز دانشگاه تهران را یافت و از آن پس در سال‌هایی که در تهران اقامت داشت به تدریس ادبیات حماسی، غنایی و دراماتیک در دورهٔ دکتری ادبیات فارسی ادامه داد. از دانشجویان و شاگردان وی می‌توان به دکتر محمد ترابی و قدمعلی سرامی اشاره کرد.

    سال‌شمار مشاغل :
    از 1320 تا 1325 ریاست ادارهٔ دانشسرای مقدماتی در وزارت فرهنگ را به عهده داشت.
    از 1320 تا 1325 ریاست تعلیمات عالیه در وزارت فرهنگ را داشت.
    از 1320 تا 1321 بنیانگذار و مدیر مجله سخن بود.
    از 1335 تا 1341 ریاست ادارهٔ کل انتشارات و روابط دانشگاهی در دانشگاه تهران را به عهده داشت.
    از 1325 تا 1347 مدیر مجلهٔ دانشکدهٔ ادبیات تهران بود.
    از 1325 تا 1336 عضو هیئت مدیره جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران بود.
    از 1325 تا 1343 دبیر کمیسیون ملی یونسکو در ایران بود.
    از 1343 تا 1357 نایب رئیس کمیسیون ملی یونسکو در ایران بود.
    از 1327 تا 1335 عضویت در کنفرانس‌های عمومی یونسکو را در بیروت، پاریس، فلورانس، مونته‌ویدئو، دهلی‌نو و چندین محل دیگر را بر عهده داشت.
    از 1346 تا 1357 عضویت شورای عالی فرهنگ و هنر را داشت.
    از 1350 تا 1357 دبیر شورای عالی فرهنگ و هنر بود.

    کتاب‌های منتشرشده :
    تألیف
    گاه‌شماری و جشن‌های ملی ایرانیان، 1355–1312
    آموزشگاه‌ها و آموزش‌ها در ایران، 1315–1354
    حماسه‌سرایی در ایران، 1324
    دانش‌های یونانی در شاهنشاهی ساسانی، 1331
    تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تا اواسط قرن پنجم، 1331
    آیین سخن در معانی و بیان، 1331
    تاریخ تحول نظم و نثر فارسی، 1331
    تاریخ ادبیات در ایران (5 جلد در 8 مجلد)، 1332–1362
    مزداپرستی در ایران قدیم، 1336
    آیین شاهنشاهی ایران، 1346
    نثر فارسی از آغاز تا عهد نظام‌الملک، 1347
    گنج سخن، شاعران پارسی‌گوی و منتخب آثار آنان (از رودکی تا بهار)، 3 جلد، 1339
    گنجینهٔ سخن، پارسی‌نویسان بزرگ و منتخب آثار آنان، 6 جلد، 1348–1363
    دورنمایی از فرهنگ ایرانی و عصر جهانی آن، 1350
    نیکی‌نامه، 1350
    تاریخ ادبیات ایران، 1355
    تاریخ علوم و ادبیات ایرانی، 1347
    مقدمه‌ای بر تصوف، 1354
    سیری در تاریخ زبان‌ها و ادب ایرانی، 1355
    نظری به تاریخ حکمت و علوم در ایران، 1355
    تصحیح
    دیوان سیف‌الدین محمد فرغانی در 3 جلد، 1341–1344
    بختیارنامهٔ دقایقی مروزی، 1345
    داراب‌نامهٔ بیغمی (فیروزشاه‌نامه)، 1339–1341
    داراب‌نامهٔ طرسوسی، 1344–1346
    دیوان عبدالواسع جبلی
    ترجمه
    مرگ سقراط، لامارتین (ترجمه)، 1314
    رافائل، لامارتین (ترجمه)، 1317
    کیانیان (نوشتهٔ کریستین‌سن)، 1343.

    ‌ ‌ 0 ‌ ‌ ‌ ‌ 12
  • کتابهای تاریخ ادبیات، به معنای متداول امروزی، در ایران، چندان سابقه ای ندارد اینگونه آثار، بیشتر در تذکره های شاعران نقل می شد. نوشتن این تاریخ به معنای نوین، در قرن اخیر به دنبال کارهای اروپائیان به ویژه "ادوارد براون" شروع شد و نگارش تاریخ ادبیات فارسی به شیوه متداول در اروپا و به صورت تحقیقی و مبسوط، در واقع همین کتاب به قلم "ذبیح الله صفا" است.
    کتاب دارای چند جلد است و با آنکه ظرف مدت بیشتر از چهل سال نوشته شده ولی از طرحی تقریبا یکسان برخوردار است به این ترتیب که مولف در هر جلد، قبل از اینکه سرگذشت شاعران و نویسندگان هر دوره و آثار آنان را بنویسد، برای آشنا شدن خواننده با اوضاع و احوال آن دوره، فصولی را به اوضاع سیاسی و اجتماعی، وضع علوم و دانش و مباحث دینی و کلامی آن دوره اختصاص داده است. مولف، سپس به وضع کلی ادبیات وعلوم ادبی می پردازد و در دو بخش جداگانه، شاعران و نویسندگان مشهور آن دوره را معرفی می کند.

    ‌ ‌ 0 ‌ ‌ ‌ ‌ 16
شبکۀ اجتماعی کتاب
ورود | ثبت‌نام
کپی لینک مطلب
کپی لینک مطلب
کپی لینک مطلب