• این کتاب یک نمایش‌نامۀ فلسفی است که بر اساس فَنّ دیالکتیک و به شیوۀ رساله‌های افلاطونی، در بیست‌ویک صحنه (پَرده) نوشته شده است، که در آن شخصیّت‌های داستان دربارۀ مسائل گوناگون با یکدیگر گفتگو می‌کنند.

    شخصیت‌های کتاب، الگوهای مطرح در زندگی بشر هستند که عبارتند از:

    • خدا: پادشاهِ آفرینش.
    • روح: شاهزادۀ آفرینش.
    • عشق: ملکۀ قلمروِ دانایی.
    • دین: ملکۀ گسترۀ رَنج.
    • حِکمَت: ملکۀ جایگاهِ ثروت.
    • آزادی: وزیر و مشاورِ عالی‌مقامِ پادشاه.
    • رؤیا: دخترِ آزادی.
    • قدرت: فرماندۀ سپاهِ آفرینش.
    • ذهن: دخترِ قدرت.
    • زمان: جادوگر و مشاورِ قدرت.
    • خصلاصۀ داستان اینگونه است که:
    • پادشاه (خداوند) پس از آفرینش (تصوّر کِثرَت یا علمِ خداوند)، در خیالِ خود به سکوت می‌نشیند، و سرزمین آفرینش را بین سه ملکۀ خود تقسیم می‌کند:

      • قلمرو دانایی را به عشق می‌دهد
      • گسترۀ رنج را به دین می‌دهد
      • جایگاه ثروت را به حکمت می‌دهد

      ولی ملائک از این تقسیم سه‌گانه (تثلیث) ناراضی بوده و آن را نمی‌پذیرند. و چون خود قدرتی در مخالفت با پادشاه ندارند، بنابراین با یکدیگر مشورت کرده و تصمیم می‌گیرند از قدرت که فرماندۀ سپاه آفرینش است یاری جویند. و داستان کتاب ماجراهایی است که پس از این تصمیم‌گیری ملائک رُخ می‌دهند.

    • یک نمونه از نکات فلسفی کتاب:
    • سکوتِ خداوند به معنای آزادی و دادنِ اختیار به آفریدگان است، و این اختیار دادن برای آن است که آفریدگان تجربه کرده و بارور شوند، و بارور شدن به معنی رسیدن به خلق از طریق شناخت مخلوق است. مانند رسیدن به تولید کنندگی از طریق شناخت محصولات مصرفی.
    ‌ ‌ 1 ‌ ‌ ‌ ‌ 11