این کتاب یک نمایشنامۀ فلسفی است که بر اساس فَنّ دیالکتیک و به شیوۀ رسالههای افلاطونی، در بیستویک صحنه (پَرده) نوشته شده است، که در آن شخصیّتهای داستان دربارۀ مسائل گوناگون با یکدیگر گفتگو میکنند.
شخصیتهای کتاب، الگوهای مطرح در زندگی بشر هستند که عبارتند از:
پادشاه (خداوند) پس از آفرینش (تصوّر کِثرَت یا علمِ خداوند)، در خیالِ خود به سکوت مینشیند، و سرزمین آفرینش را بین سه ملکۀ خود تقسیم میکند:
ولی ملائک از این تقسیم سهگانه (تثلیث) ناراضی بوده و آن را نمیپذیرند. و چون خود قدرتی در مخالفت با پادشاه ندارند، بنابراین با یکدیگر مشورت کرده و تصمیم میگیرند از قدرت که فرماندۀ سپاه آفرینش است یاری جویند. و داستان کتاب ماجراهایی است که پس از این تصمیمگیری ملائک رُخ میدهند.