عده ای کارگر سیاه پوست، بعد از آن که سود کارخانة آقای «اسمیت» را چندبرابر کردند از کارخانه اخراج شدند. در حادثه ای خونین عده ای از کارگران کشته شدند و خانواده هایی بیسرپرست ماندند. آقای اسمیت با رشوه دادن به دادگاه تمام حقوق کارگران را نقض کرد. «فلیپ»، «ریکارد»، «پائولو» و «فرانچسکو» کارگران سیاه پوست درگیر ماجرای اخراج، تصمیم گرفتند در روزی که آقای اسمیت سود کارخانه را به بانک میسپارد، دست به سرقت بزنند. آقای «جونز» که در یک شبکة تلویزیونی مشغول به کار است، با شرط دریافت سی درصد از پول سرقتی با آنها همکاری میکند. او به عنوان گزارشگر وارد بانک شده و تمام جزئیات بانک را فیلمبرداری میکند و در اختیار آنها میگذارد. در روز تعیینشده، آنها با اسلحه به قصد اجرای نقشة سرقت وارد بانک میشوند و درگیر حادثه ای خونین میگردند که در این کتاب به صورت فیلمنامه به تصویر کشیده شده است.