سرزمین باد

داستان از زبان زنی بازگو می‌شود که در دوره نوجوانی با شخصیتی آشنا می‌شود که دل به او می‌بندد، این احساس رفته رفته عمق می‌گیرد تا جایی که زن به او اعتماد می‌کند .در چنین وضعیتی، جوان بی‌خبر او را ترک می‌گوید و زن پس از آن به ازدواج با مرد دیگری تن می‌دهد .سال‌ها بعد زن به اتفاق همسرش برای گذران تعطیلات به ساحل دریا می‌رود ;این در حالی است که همان مرد جوان اینک در همسایگی آنها روزگار می‌گذراند .زن ترغیب می‌شود تا چرایی ماجرا را کشف کند و این موضوع را دریابد که چرا مرد جوان در آن روزها او را ترک کرده است . از همین رو به سراغ مرد می‌رود .حال آن که مرد با بیماری سختی دست به گریبان است .مرد از برملا کردن راز خود سرباز می‌زند و با مرگ او حقیقت ماجرا برای زن در پرده‌ای از ابهام پنهان می‌ماند .اما سرانجام زن درمی‌یابد که واقعیت اصلی زندگی، در حقیقت همین زندگی کنونی اوست و آن چه در گذشته روی داده، متعلق به گذشته است .